یک نقاشی دارد شهید چمران به اسم *شمع* یک شعله شمع درخشان، وسط یک تاریکی عمیق و ظلمانی. اما بیشتر از آن که تاریکی با حجم گسترده اش به چشم بیاید، روشنی شمع، چشم را خیره میکند. امروز که لوح تقدیر را از طرف گروه مادرانه کرمان برای پزشکی بردیم که برخلاف جریان آب شنا میکند و برای عمل سزارین، حق دست نمی گیرد، عجیب یاد این نقاشی افتادم. در راه برگشت، مدام تصویر چهره خانم دکتر مقابل چشمم بود و جملاتش در پس زمینه ذهنم تکرار میشد: *درسته تورّم هست اما برای همه هست. برای مریضم شاید بیشتر هم حس بشه* *من نباید مریضم رو بدوشم که میخوام جیب خودمو پر کنم* *ما وقتی که سوگند پزشکی خوردیم، با جنبه مالی با مریض مواجه نمی شویم. ما وسیله ای هستیم از طرف خدا برای سلامتی مریض. با مریضم نباید از جنبه مالی برخورد کنم* *هیچ وقت با مریض رابطه پولی نداشتم و نخواهم داشت انشاءالله* *گاهی از همکارم ناراحت می شوم که چرا این کار را میکنند؟ ...تازه به خاطر همین قضیه خیلی از همکارا با من بد هم هستن!* همه اینها را میگذارم کنار دو قطره اشک شوقی که در چشم خانم دکتر نشسته بود وقتی متن لوح تقدیر را برایش میخواندیم و حالم عجیب خوب می شود. فکر نمی کردم یک تشکر ساده، این قدر موثر باشد. و حالا با خودم فکر میکنم *حتما شمع های دیگری هستند که آن ها را ندیده ایم و در این زمانه هم می‌توان همچون شمع فروزان شد و درخشید.* گاهی *مطالبه* باید این طور پیش برود. با تشکر، با قدردانی از آن کسی که به وظیفه اش با وجود همه مشکلات عمل میکند. تشکر مخصوص دیگر ما از خانم دکتر مهری ماهانی بخاطر همکاری با بیمارانی بود که درخواست *ویبک* یا همان *زایمان طبیعی بعد از عمل سزارین* دارند. هردو این کارهای ارزشمند، مسیر را برای فرزندآوری و گذر از بحران جمعیت که یکی از دغدغه های جدی امام خامنه ای است هموار میکند. * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *