جنگ که تمام شد *خاکریز رزم را که ترک نکرد هیچ، فرمانده‌ی یک خاکریز دیگر هم شد.* از سال ۶۸ مرکز حفظ آثار دفاع مقدس کرمان را پایه‌ریزی کرد. کنگره‌ی شهدای استان‌های کرمان و سیستان و بلوچستان را تشکیل داد و گفت باید برای شهدا کتاب بنویسیم. تیم آقای سرهنگی را با بهترین نویسنده‌ها انتخاب کرد. آن سال‌ها شصت جلد کتاب برای شهدای لشکر ۱۴ ثارالله(ع) نوشته شد. خود حاجی *با اینکه مشغله داشت* ورق به ورق کتاب‌ها را خواند، تایید کرد و فرستاد برای چاپ. بعد هم افتاد دنبال راه‌اندازی موزه دفاع مقدس در کرمان. همه‌ی پیگیری‌ها با خودش بود. کلی زحمت کشید تا بالاخره روز افتتاح موزه رسید. *باز هم سراغ یک کار زمین مانده‌ی دیگر رفت.* موسسه‌ای تاسیس کرد تا اسناد جنگ از دست نرود. کنار جمع‌آوری فیلم‌ها و عکس‌های رزمندگان، ترتیبی داد تا خاطرات‌شان هم گفته شود. امروز اگر بگوییم یک رزمنده هم در کرمان نداریم که خاطراتش ضبط نشده باشد بی‌راه نیست. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*