شب را زمان معراج زمان قرار داده اند که تا عبد در عوالم وجودی بی انتها به سیر و سفر بپردازد که «سبحان الذی أسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام إلی المسجد الأقصی» در این سیرش به هر آنچه که مقصود وی است بدان دست یابد .
شب وقت مواعده ی با کلیمی مشربان است که «و إذ واعدنا أربعین لیلاً» در میقات شب ، عاشقان ، لباس احرام بر تن کنند و لبیک گویان «ربّ أرنی انظر إلیک» را نغمه ی شباهنگ خویش قرار دهند و با دو بال علم و عمل تا بر در دوست پرواز کنندشب سکوت آورد که سکوت از سفره ی رحمت رحیمیّه ی حق محسوب می گردد .شب تنزل ملائکه الله و بلکه قرآن را در پی دارد که «إنا أنزلناه فی لیلة القدر» .شب ، درد صاحبان دل را ظهور می دهد و آنان را به نعمت عظمای اسم اعظم «آه آه آه» مترنم می کند که آنان را جز آه در بساط نیست ، لذا گویند : الهی از من آهی و از تو نگاهی .
در شب درهای رحمت الهی را باز می کنند و همگان را به ارتزاق از نعمت حضور و مجالست با ربّ ودود دعوت نمایند.بالاخره آن که انسانیت است دست طلب بر دامن شب است تا خویش را ببیند و به تماشای آنچه که در خود کاشته است بپردازد .
شب «أنا ربکم الأعلی» را به «إنی أنا الله رب العالمین» تبدیل می کند و موسوی مشهدان را به وادی ایمن و مقدس طوری وارد می کند تا در دل شب به مشاهدات نوریه وصول پبدا کند .