آنگاه اين بانو شعر معروف زير را خواند: صلّي الاله علي جسم تضمّنه قبر فأصبح فيه العدل مدفوناً يعني صلوات خدا بر روح كسي كه وقتي به قبر رسيد، قبر با دربر گرفتن وي، عدل را برگرفت و عدالت را در آغوش كشيد. قد حالف الحقّ لا يبغي به بدلا فصار بالحقّ والايمان مقرونا سوگند ياد كرد كه حق فروشي نكند و بهايي در قبال حق دريافت نكند. او در جان خود حق و ايمان را هماهنگ هم و قرين و همتاي هم ساخت. معاويه پس از شنيدن اين دو بيت گفت: اين شخص كيست؟ سوده گفت: «ذاك علي بن أبي طالب أميرالمؤمنين» ـ عليه افضل صلوات المصلين ـ و فضائل علي را در محفل معاويه شمرد تا جايي كه معاويه را وادار كرد تا بپرسد: چه امري از علي ديده اي كه اين چنين به ستايش او زبان مي گشايي؟ سوده گفت: مشابه همين صحنه در زمان خلافت علي بن ابيطالب پيش آمد و ما به عنوان شكايت از يك كارگزار، به مركز حكومت علوي مراجعه كرديم. (نقل از اعيان الشيعه، ج7، ص324.) ادامه دارد... https://eitaa.com/joinchat/1103298577C35a67e59ab