شهود و حکمت گاهی انسان در زندگی خود ، درك و ديد تازه‌اى پيدا مى‌كند كه مى‌تواند با ديد خود به جهان غيب راه يابد و قسمتى از اين جهان را (به مقدار توانائى و قدرت خويش) مشاهده كند، به تعبير ديگرى پرده‌ها كنار مى‌رود و بعضى از حقائق جهان غيب، بر او كشف مى‌گردد به همان روشنى كه انسان با چشم خود محسوسات را مى‌بيند؛ بلكه به مراتب از آن روشن‌تر و اطمينان بخش‌تر. اين حالت را «مكاشفه» يا «شهود باطن» مى‌گويند و درک درستی و تشخیصی که به دست می آورند ، حکمت می باشد. اين همان مطلبى است كه در قرآن مجيد در آيه 5 و 6 سوره تكاثر منعكس است: «كَلّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِيْنَ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ»؛ (اين گونه نيست كه شما مى‌پنداريد، اگر علم اليقين داشته باشيد دوزخ را با چشم خود مى‌بينيد!) و در مورد «مجرمان» و «مؤمنان» در منابع مختلف اسلامى وارد شده است كه در آستانه مرگ حالت شهودى به آنها دست مى‌دهد و فرشتگان يا ارواح مقدسِ اولياء خدا را مشاهده مى‌كنند؛ در حالى كه اطرافيان آنها از درك چنين مطلبى عاجزند.... اينها نه وحى است و نه الهام قلبى؛ بلكه نوعى مشاهده و درك و ديد است كه با مشاهده حسى فرق بسيار دارد. در واقع اگر تو را چشمى از غيب باز شود، ذرات اين جهان با تو همراز مى‌گردد، آنگاه است كه نطق آب و گل را مى‌شنوى و با شنيدن غلغله تسبيح موجودات جهان وسوسه تأويل ها از تو زدوده مى‌شود، گوش نامحرمان اين حقائق را نمى‌شنوند اما انسانى كه مَحرم راز گردد لايق شنيدن اين آوازها و رازها است. پس راه يافتن به عالم ماوراء حس و مشاهده حقائق آن عالَم با چشم درون، شهود قلبی و مکاشفه است (مانند مشاهده حسى بلكه قويتر، يا شنيدن آن زمزمه‌ها با گوش جان) که تنها و تنها در پرتو توانمند سازی واقعی و عینی و کامل روحی اتفاق می افتد. @magamat