#امام_سجاد_علیه_السلام
#مصائب_شام
🩸
وقتیکه حجت خدا آرزو میکند که ایکاش مادر مرا نزاییده بود ...
سهل ساعدی گوید:
🥀 وقتی که در ورودی شهر شام به محضر
إمام سجاد علیهالسلام رسیدم، حضرت به من فرمودند: ای سهل! آیا
درهم و دیناری به همراه داری؟ گفتم: بله ای آقای من! هزار دینار به همراه دارم.
🥀 حضرت فرمودند: مقداری از آن را به این نیزهدارها بده و به آن بگو مقداری جلوتر راه بروند تا
مردم به دیدن سرها مشغول شده و دیگر به نوامیس ما نظر نکنند.
🩸سهل گوید: من اینکار را کردم و برگشتم خدمت إمام سجاد علیهالسلام که در آن هنگام إمام علیهالسلام این جملات را با خود زمزمه مینمودند:
📋 أقادُ ذلِيلًا في دِمَشقَ كأنّني من الزَّنج عبدٌ غاب عنه نصيرُ
▪️در دمشق مرا با ذلت در بند و زنجیر میکشانند، گویا من یک بردهٔ زنجی هستم که یار و یاوری ندارد.
📋
و جدِّي رسولُ اللَّه في كلِّ مشهدٍ و شَيخي أميرالمؤمنينَ أميرُ
▪️و حال آنکه در هر کجا باشم جد من پیغمبر خداست و بزرگ من امیرالمؤمنین، وزیر و خلیفه پیغمبر است.
📋 فَيا لَيتَ أُمّي لَم تَلِدْني و لَم أكُن يزيدُ يراني في البِلاد أَسيرُ
▪️ای کاش مادر مرا نزاییده بود و من نبودم تا یزید اینگونه مرا در بین شهرها، اسیر ببیند.
📚مقتل أبو مخنف، ص۱۲۱
📚الدّمعة السّاكبة، ج۵ ص۸۱
📚معالي السّبطين،ج ۲ ص۱۴۱
✍ احترام تو را سلام نبود
حق تو كوچه های شام نبود
حق آیینه ها شكستن نیست
گیرم این آینه امام نبود
هیچ جایی برای حال شما
بدتر از مجلس حرام نبود
گریه كردی صدا زدی «ای كاش...
هیچ سنگی به روی بام نبود
كاش مادر مرا نمی زایید
من امامم، خرابه جامْ نبود»
حرفِ ویرانه در میان آمد
دختر شاه، یادمان آمد
@Maghaatel