🩸به فدای مادری که طاقت نداشت حتی گرد و غباری بر سر و صورت حسینش بنشیند اما روزی در خانه خولی ... در نقلی آمده است: روز آخر عمر مبارک صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها بود که از بستر به پا خاسته و مشغول شستن لباس های حسنین علیهماالسلام و شانه‌زدنِ سر آن‌ها شد؛ وقتی که امیرالمومنین علیه‌السلام از راه رسیده و علت را سوال کردند، فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها فرمودند: 📋 أغسِلُ رُؤوسَ أولادي،لأنّكَ غداً مشغولٌ بِتَجهيزي و غُسلي و دَفني ▪️سر بچه‌هایم را امروز هر گونه بود، شُستم چرا که تو دیگر فردا مشغول غسل و دفن من هستی. 📋 و أخافُ {أنْ} تَجوعَ أولادي و تُبقىٰ رُؤوسُهُم مُغيّرةً و ثِيابُهم دَكِنَة ▪️و من از آن می‌ترسم که فردا ، بچه‌هایم گرسنه بمانند‌ و بر سر و وضعشان، گرد و غباری نشسته باشد. 📚وفاة فاطمة الزهرا علیهاالسلام،بحرانی، ص۱۲۳ ✍ یا فاطمة الزهرا... هر گونه بود با بازوی ورم‌کرده، سر و صورت و لباس‌های حسینت را شُستی، چرا که طاقت نداشتی ذره‌ای گرد و غبار را بر آن سر و صورت مبارک ببینی... 🔖 اما مادرجان! چه کشیدی در آن ساعتی که خولی ملعون همراه سر بریده حسینت وارد خانه‌اش شد؛ همسرش به او گفت: 📜 مٰا هٰذا الرّأسُ الّذي مَعَك؟ ▪️این سر بریده از آن کیست که همراه توست؟! 📜 قال: رأسٌ خارجيّ، خَرَجَ عَلَى عبيد اللّه بن زياد، فقالت: و ما اِسمُه؟ ▪️آن ملعون گفت: سر یک خارجی است که بر عبیدالله بن زیاد خروج کرده؛ زنش گفت: اسمش چیست؟ 📜 فأبىٰ أنْ يُخبِرَها مٰا اِسمُه، ثُمّ تَرَكهُ عَلَى التّرابِ و جَعَلَ عَليه إجّانَة، ▪️خولی ملعون إبا کرد از این‌که اسم آن حضرت را بیاورد؛ سپس آمد و آن سر مطهر را کنج تنور بر روی خاک و خاکستر گذاشت و یک طشت را هم بر روی آن سر مبارک قرار داد. 📚مدینة المعاجز، ج۴ ص۱۲۵ 📚روضة الشهداء، ج۱ ص۴۵۰ 📝 تازه رسیده از سفر کربلا سرت بین تن تو فاصله افتاده تا سرت با پهلوی شکسته و با صورت کبود کنج تنورِ کوفه کشانده مرا سرت پیشانی‌ات شکسته و موهات کم شده خاکستر تنور چه کرده است با سرت؟ رگ های گردنت چقدر نامرتب است ای جان من چگونه جدا شد مگر سرت؟ باید کمی گلاب بیارم بشویمت خاکی شده است از ستم بی‌حیا سرت ... @Maghaatel