🚶‍♀اندر احوالات بلاگر ده فرزنده، و ما! سر کلاس سواد رسانه، داشتم یک موزیک را تحلیل می‌کردم _بله، ما آنجا موسیقی گوش می‌دهیم.برای رسانه‌مان خوب است، تحلیلش می‌کنیم!_ که ناگهان یکی از بچه ها گفت: تتلو چی، تتلو نمیذارین؟ کلاس منفجر شد. اما او همینطور روی حرف خودش بود. پرسیدم: تتلو رو دوست داری؟ گفت آره، هرکس که حق بگه رو دوست دارم. بعد از کلاس، آمد پیشم و پرسید چندتا از آهنگ هایش را گوش داده‌ام؟! متاسف بود که قرار است اعدامش کنند. می‌گفت هیچ کس نمی فهمد چه آدم بزرگی قرار است سرش بالای دار برود. توی دلم به او می‌خندیدم و خدا را شکر می‌کردم که من اینطور بی منطق طرفدار کسی نیستم. ولی دور فلک همیشه یکسان نیست. چند روزیست بحث بر سر یک حاج خانم مهاجرت کرده داغ است. مخصوصا از طرف یک حاج خانم دیگر که خودش هم بلاگر فرزندآوریست، و مانده‌ایم چرا یکی دارد دیگری را می‌زند و برعکس. چندتا از کانال ها دیگر شورش را درآورده بودند. مرتب پست می‌گذاشتند و تخریب می‌کردند. بلاخره تاب نیاوردم، به ادمین هایشان پیام دادم و طومارها ارسال کردم که شما نمی‌فهمید این خانم چه آدم بزرگیست، شوهرش چه خفن است و... وقتی حاج آقا می‌پرسید چرا اینقدر داری وقت می‌گذاری برای دفاع از او، میگفتم چون حق با من است. چون آنها واقعیت خانم بلاگر را ندیده‌اند، چون دوستش دارم. واقعیتش دوستش داشتم، هر روز با او زندگی کرده بودم، می‌خواستم شبیهش باشم، همان‌قدر اتوکشیده و مرتب. دوست داشتم ده تا بچه داشته باشم، توی خانه‌ای شبیه او زندگی کنم و مثل او بگردم. حتی وقتی مهاجرت کرد، تصمیمم برای رفتن به لبنان جدی تر شد! در این حد... کاری به حواشی حاج خانم بلاگر ندارم، به عکس‌العمل خودم کار دارم. دیروز یکی از کانال ها که از قضا با ادمینش رفت و آمدی در پی وی داشتم، متنی گذاشت که تکانم داد. قبل از متن کانال، البته متنبه شده بودم. وقتی دیدم کارهایم چقدر شبیه تتلیتی هاست. داشتم از چه کسی، برای چه و چرا دفاع می‌کردم؟ ادعاهایشان بعضاً بی منطق بود، درست. ولی برخی حرف های منتقدان درست بود، چرا آنها را نمی‌پذیرفتم؟ چون دوستش داشتم، همین! ماجرا به همین سادگی بود و غافل شده بودم از آن. بلاگرها ناخواسته، همین طوری آدم را کور می‌کنند. چون شما می‌شوید شریک زندگیشان، با آنها قدم می‌زنید، حرف می‌زنید، زیست می‌کنید. آنوقت، انگار نان و نمکشان را خورده‌اید. نمیتوانید دل بکنید و ساکت بمانید. حالا، خیاط توی کوزه افتاده. منی که این همه سال داشتم درمورد بلاگر جماعت و مشکلاتشان حرف می‌زدم، شدم حامی یک بلاگر. درست است که نباید بی انصافی کرد و آبروی مومن مهم است، اما من چرا دارم اینقدر حرص می‌خورم؟ یک تذکر کافی نیست؟ چرا هر ویس دفاعیه‌ام ده دوازده دقیقه طول می‌کشد؟! راستی، از فلسطین چه خبر؟! اینجا قبلا تاریک بود، الان روشنه☺️ @mah_negar https://eitaa.com/mah_negar