🔹شاید در مسیر برگشتن از یک سفر طولانی باشد یا روزهای اول یک سفر، هرچه که بود همه حسابی خسته بودند و قرار شد در محل مناسبی استراحت کنند. 🔸به محض اینکه حیواناتشان را در محل مناسب بستند، عده‌ای رفتند به‌دنبال آن‌که هرچه سریع‌تر بساط غذا را فراهم کنند. 🔹یكی از اصحاب گفت: سر بریدن گوسفند با من. 🔸یکی گفت: كندن پوست آن با من. 🔹سومی: پختن گوشت آن با من. 🔸پیامبر هم گفتند: جمع‌كردن هیزم از صحرا با من. 🔹جمعیت گروه باهم گفتند: یا رسول‌الله، شما زحمت نكشید و راحت بنشینید، ما خودمان با كمال افتخار همه این كارها را می‌كنیم. 🔸رسول خدا هم گفتند: می‌دانم كه شما می‌كنید، ولی خداوند دوست نمی‌دارد بنده‌اش را در میان یارانش با وضعی متمایز ببیند كه برای خود نسبت به دیگران امتیازی قائل شده باشد. 🔹بعد هم واقعا به‌سمت صحرا رفته و هیزم کافی برای پختن غذا جمع کردند. @mahale114