🖌 نقش خودی های نا اهل در صلح تحمیلی پیمان صلح به همان اندازه ی جنگ ممکنه تحمیلی و اجباری باشد. دلایل آن نیز یکسان است. ترس قوم و ملت از دشمن با خود جنگ و صلح می آورد. وقتی شرایط برای پیروزی در جنگ مهیا باشد ولی فرمانده شجاع و با غیرت تن به صلح می دهد، حکایت از تحمیلی بودن آن صلح دارد. برخی از یاران و نزدیکان صدیق امام حسن علیه السلام از پذیرش صلح آن حضرت با معاویه شگفت زده و متعجب شدند. به عقیده آنان می بایست وارد جنگ با معاویه شد و او را شکست داد. صلح با معاویه معنا ندارد. لذا چنین صلحی، تحمیلی است. پاسخ هایی هم که امام حسن مجتبی علیه السلام به معترضینی مانند ابی سعید عقیصا، سلیمان بن صرد خزاعی و حجر بن عدی می دهد یا خطبه روشنگرانه ای که در مسجد کوفه خطاب به مردم و معاویه می خواند دلالت قطعی دارد که آن حضرت راه درست را در جنگ با معاویه می دانست و صلح انتخاب او نبوده است. صلح بر امام حسن علیه السلام تحمیل شد. اما مسأله مهم آن است که به گمان خیلی ها عامل اصلی در تن دادن به صلح تحمیلی همواره از ناحیه دشمن است. در حالی که این سخن کلیت ندارد بلکه عاملیت برخی از عناصر خودی ملت بویژه اهل نظر در پذیرش صلح تحمیلی بعضاً مهم است. ای بسا که جریان خودی در این امر نقش اصلی را ایفا می کنند. مانند جنگ صفین که امام علی علیه السلام داشت کار معاویه را برای همیشه خاتمه می داد ولی جهال حاضر در لشکر آن حضرت به سر کردگی ابو موسی اشعری و اَشعَث بن قیس کِندی خیانت کردند و مانع شکست معاویه شدند. بنابراين، نباید در مقابله با توطئه صلح تحمیلی فقط به خنثی سازی عملیات روانی دشمن پرداخت بلکه باید جهالت و خیانت برخی از خودی های ذی نفوذ را نیز رصد و خنثی کرد. اگر دشمن ملت قدرت خود را بزرگ می کند، خودی های نا اهل ضعف و ناتوانی ملت را بزرگ نمایی می کنند. هر دو به یک اندازه ترس را به دل ملت می اندازند تا شجاعت ایستادگی و مقاومت برابر دشمن را از آن ملت بگیرند. ✍ داود مهدوی زادگان 👉 @mahdavizadegan