هدایت شده از تبادلات گاندویی «روز دو شنبه»
یه کانال پر از کلیپ های گاندویی،عکس نوشته ها گاندویی ، کلی چالش و فال و رمان های جذاب و هیجانی😍😍😍😍😍زود عضو شو تا از دستش ندادی😉😉😉😉https://eitaa.com/tarafdarangondoo بخشی از رمان : بعد از مراسم عروسی که در مهاباد بود به سمت تهران حرکت کردیم.در بین راه تلفنم زنگ خورد.نگاه کردم دیدم عزیزه،وقتی جواب دادم عطیه بود میخواست بپرسه کی میرم خونه.داشتیم صحبت میکردیم که...... میخوای بدونی بقیش چیه ؟😊پس سریع روی لینک بزن و عضو کانال شو😍 راستی توی رمان داوود با خواهر رسول ازدواج میکنه 😍 رسول هم با خواهر داوود 😍