3⃣ مسافر قم، قسمت سوم 📱 یک گوشه دنج و خلوت پیدا کردیم و دور هم نشستیم. سارا مشغول بررسی عکس و سلفی‌هایی بود که با در و دیوار حرم و آیینه‌ و کاشی‌کاری‌ها گرفته بود‌. با خنده گفتم: هنوزم می‌گی کاش رفته بودیم پارک یا کافه؟ سارا گفت: خدایی معماری اینجا خیلی باحاله. اگه آدم به چشم خودش نبینه، با دیدن عکسا شک می‌کنه که این عکسا واسه یک بنای مذهبیه یا قصر یکی از پادشاهای قاجاره. گفتم: خب حضرت معصومه هم یک امامزاده عادی نیستن. مقامشون اونقد بالاست که امام رضا در مورد زیارتشون گفتن: هرکس معصومه رو در قم زیارت کنه، انگار من رو زیارت کرده. 📚 فرشته گفت: جدی؟ چرا آخه؟ گفتم: حتی اگه ماجرای سفر ایشون به قم رو در نظر نگیریم، همین که ایشون شاگرد دو امام یعنی پدرشون امام کاظم و برادرشون امام رضا بودند، برای مقام بالای ایشون کافیه. نرجس گفت: منم یه جا در این مورد خوندم. نوشته بود حضرت معصومه وقتی سن خیلی کمی داشتن، در غیاب پدرشون به سوالات شیعیان جواب می‌دادند. گفتم: دقیقاً و جالبه که همه جواب‌ها هم درست بوده. یعنی مقام علمی ایشون به عنوان یه دختر نوجوون از علمای زمان خودشون خیلی جلوتر و هم‌ردهٔ علم امام بوده. سارا با صدای بچگانه گفت: عزیزم! قلبم اکلیلی شد. بعد با تعجب گفت: یعنی حضرت معصومه همراه امام رضا به ایران اومده بودن؟ 🗓 فرشته گفت: آخه آی‌کیو! اگه با هم آمده بودن که حرم حضرت معصومه هم مشهد بود. سارا لجش گرفت و گفت: خب استاد! بفرمایید چرا حرم حضرت معصومه توی قمه؟ فرشته خندید و گفت: اجازه بدید، الان از علامه گوگل می‌پرسم. گفتم: لازم نیست مزاحم علامه بشی. خودم واستون می‌گم. ببین حضرت معصومه بعد از شهادت پدرشون، تحت کفالت امام رضا بودن. بعد از سفر اجباری امام رضا به ایران، حضرت معصومه که حدوداً ۲۷_۲۸ ساله بودن، نتونستن دوری برادرشون که در واقع امام زمانشون هم بوده رو تحمل کنند و با جمعی از بستگانشون از مدینه راهی ایران شدن. ❓ فرشته با تعجب گفت: ۲۷ ساله بودن، اما مجرد؟ اونم توی عربستان که دخترا خیلی زود ازدواج می‌کردن؟ نرجس گفت: خب شاید کسی که لایق همسری‌شون باشه وجود نداشته؟ گفتم: نه ظاهراً دلیل اصلی این نبوده، چون اینجوری خیلی از دختران اهل بیت باید مجرد می‌موندن. من یک‌جا خوندم که شرایطی که حاکم وقت یعنی هارون الرشید برای امام کاظم و خانواده‌شون ایجاد کرده بود، خیلی سخت بوده و اهل بیت و شیعیان تو این دوران، توی سخت‌ترین فشارها و آزارها و در شرایط اجتماعی به‌شدت محدود بودن. برای همین کسی جرئت نزدیک‌شدن به خانواده امام رو نداشته، چه برسه به اینکه بخواد با این خانواده وصلت کنه و فامیل بشه. 📞 سارا دوباره احساساتی شد و گفت: الهی بگردم. چقدر سخت. فرشته گفت: خب پس چرا بعد از ورود به ایران، نرفتن مشهد پیش برادرشون؟ صدای زنگ تلفن همراه بین حرفمون فاصله انداخت. استاد یوسفی بود. گفت: کار اتوبوس تقریباً تمومه و احمد‌آقا ۴۰_۴۵ دقیقه دیگه میاد دنبالمون. 📖 ؛ ویژه ولادت سلام‌الله‌علیها و دهه کرامت ✅ واحد مهدویت مصاف (مهدیاران) @Mahdiaran