میشینم با خودم فکر میکنم این پایی که رفت عزای مادرم زهرا(س) این دلی رو که لرزید واسه غربت این اشکهایی که واسه یتیم شدن ارباب بی کفنم ریختم این رگ غیرتی که بالا زد واسه خوردن مادر . این عزاداریامو این مو امام زمانم چند میخره ازم؟ . یا نه اصلا هدیه کنم بهش حتما خیلی خوشحال میشه.. . بعدم با خودم ذوق کنم که یه کاری واسه آقام کردم. . آقاجان! چقد حس خوبیه که چیزی واسه دادن به تو داشته باشم. یه بارم به جای اینکه اشکتو دربیارم.. دلتو خوش کنم... به یه دردی خورده باشم.. اصلا بشم مایه افتخارت.. جلو خدا بگی ماستا! راضیم ازش.. . آقاجان! کاش همه زندگیم اینجوری میگذشت.. هر روزم هر ساعتم اونقد باارزش میگذشت که میشد همه شو هدیه کنم به تو . من ذوق کنم از «کسی شدنم» پیش تو تو هم افتخار کنی از «سربازی من» پیش خدا چه قندی تو دلم آب میشه وقتی فکرشو میکنم.. @mahdipouraskari