🔻انتخابات و اصل صیانت از بازار/2 از 2
🔸هفتم. درست وقتی فکر میکنی بازار خیلی رونق دارد و بورس به پیش میتازد، درست همان زمان که فکر میکنی اگر تمامی سرمایهات را وارد بورس کنی، پولی هنگفت به جیب میزنی، درست همان زمان که رؤیای انتخاباتی پرشور را به هر قیمت در ذهن میپرورانی، در لبه سقوط بورس قرار داری. درست همانجاست که رشد جمهوریت را متوقف کردهای.
🔸هشتم. رهبری بر سلامت انتخابات چنین استدلال میکنند:«یک شاهد روشن و دلیل متقن این است که در طول این دهها سال، در انتخاباتهای ریاست جمهوری، رؤسای جمهوری آمدهاند سر کار که مذاقهای کاملاً متفاوتی با هم داشتند، سلایق سیاسی متفاوتی داشتند؛ خب این نشاندهندهی این است که انتخابات، سالم انجام گرفته؛ یعنی این جور نبوده است که انتخابات تابع یک فکر سیاسی خاص یا یک مذاق سیاسی خاصّی باشد.» این یعنی بازار به انحصار تبدیل نشده.
🔸نهم. جواب سؤال هنوز روشن نیست. انگار نمیتوان بازار را رها کرد و در عین حال نمیتوان با مدخله و مهندسی، بازار را انکار کرد. صیانت در این میانه دقیقا یعنی چه؟ کجا باید صیانت کرد؟
🔸دهم. یکی از پیشفرضهای اقتصاد بازار، تصمیم عقلایی است. اینگونه فرض گرفته میشود که انسانها همواره عقلایی عمل میکنند. حال آنکه واقعیتهای بحران جهانی خلاف این را به وضوح آشکار کرده. باید میان رونق اقتصادی و هیجان کاذب تفکیک کرد. آنچه به رشد اقتصادی پایدار میانجامد، کمک به رونق اقتصادی است و آنچه رکود و بحران میآفریند هیجان و تبلیغات کاذب و غیرواقعی است. صیانت از بازار آنجاست که به میدانداری تصمیم عقلایی کمک کنی و هیجانات کاذب را تقلیل دهی. آن وقت رکود، جنگ، دوقطبی و نزاع تمام میشود. عیار ادعاها، فراروی همگان است بدون روتوش!
🔸یازدهم. واقعا این همه محدودیتگزاری توسط شورای نگهبان برای انتخابات لازم است؟ به نظر میرسد باید در قوانینی که این همه محدودیت را ایجاد کرده بازنگری کرد. این همه محدودیت مخلّ بازار است.
🔸دوازدهم. گاه عدم حکم حکومتی کمک به جلوگیری از انحصارهایی است که بر امواج هیجانها راه را بر تصمیم عقلایی و پایان دادن به دولتهای سوم میبندد. عدم مداخله رهبری، به دولتهای سوم پایان داد؛ به نزاع میان دولت سوم روحانی و دولت سوم احمدینژاد. گردش قدرت رقم خورد؛ اما با همدلی. عیار منطقها با فروریختن ژستها و سیاستبازیها و رد گم کردنها آشکار شد. مردم همتی را واقعاً نخواستند؛ یعنی ادامه روحانی را. حتی حیثیت دولت خاتمی هم با فقری که در سخنان مهرعلیزاده نمودار شد، به چالش کشیده شد. اصلاحطلبان واقعاً نشان دادند در این سالها گامی به پیش ننهادهاند تا حرفی نو بزنند. نشان دادند جز بیانیهخوانی و تمنای تکرار تاریخی که دوباره تکرار نخواهد شد، حرفی برای گفتن ندارند. فریاد زدند که حرفی نداریم بزنیم. اکنون این سخنان دهباشی سازنده مستند روحانی است:«اصلاحطلبان به سمعکهای معیوبی که حتی شنوای نقدهای نسل جوانِ خودشان هم نبود، باختند. اصلاحطلبان به ذوقمرگی از پُرشدگی اتاقهای هشتهزار نفری و غفلت از خواستههای جمعیت هشتاد میلیون نفری باختند. اصلاحطلبان به مسخره کردن حریف دل بسته بودند و خود را در آیینه نمیدیدند که چه بسیار مسخرهترند... اصلاحطلبان، از چشم مردم گزینهی بدتر بودند. چونان طبل غازی، بلندآواز و میانتهی.» وقتی حرفی نداری، به جای نمایش و فریب باید بروی بنشینی و به کارهای بدت فکر کنی. مردم حاضرند رأی سفید بدهند اما به تو رأی ندهند. و اکنون؛ اکنون طلوعی نو رقم خورده است. طلوعی برای ساخت ایران مقتدر؛ ساخت فردا.
به ما بپیوندید👇
@mahdytehrani
@mahdytehrani