رمان«پنجره چوبی» داستان عاشقی است. عاشقی که در کوران حوادث پخته می‌شود. قصه عاشقی دختری که عاشق جوان مبارز انقلابی می‌شود و این عاشقی او را نه به کنار ساحل دریا می‌کشاند و نه زیر آلاچیق‌های وسط جنگل‌های شمال برای خلق یک عاشقیِ فانتزی! بلکه او را به وسط میدان مبارزه، انقلاب، جنگ، خون و قیام می‌کشد! بعضی ها تا عاشقی به اینجا می‌کشد پا پس می‌کشند! می‌گویند من تو را می‌خواستم برای اینکه در یک روز سرد برفی کنار شومینه و رو به پنجره، مقابلت بنشینم و همینطور که چای داغ مینوشی و دانه‌های برف را نظاره میکنی برایت غزل حافظ بخوانم! عشق صورتی را بیشتر دوست دارند تا عشق سرخ را! اما ماجرای «پنجره چوبی» یک عاشقانه انقلابی است. یک عشق و عاشقی وسط حادثه! دل و دلبری در وسط میدان جنگ! پنجره چوبی🍁 نویسنده:فهمیه پرورش🌱 📚 💯 🧡