9⃣6⃣ از قرارگاه بیسیم زدن. را می خواستن.💫 کار فوری داشتند باهاش. یک گوشه دنج پیداش کردن. داشت نماز می خواند.🤲 صورتش را گذاشته بود روی خاک ها. چند بار صداش زدم ,چیزی نگفت .✨ مثل خودش به حالت سجده افتادم.💫 دهانم را بردم نزدیک گوشش. گفتم : جان از قرارگاه خواستنت, چی بگم بهش شون؟ چیزی نگفت.🍃 نفس کشیدنش معلوم بود,و تکان خوردن لبهاش; روحش ولی گویی جای دیگری سیر می کرد. نیم ساعت⌚️ توی همان حال و هوا بود. بعدش رفت طرف ارتفاع بیست و پنج ,نوزده. سحر نشده ,خبر شهادتش را آوردند.🌹 📚ساکنان ملک اعظم @mahmodkaveh