ماهی کبابی قسمت۷۵ فرداصبح تازه ازخواندن زیارت عاشورا🤲وخوردن صبحانه فارغ شده بودیم که سروکله تکنسین هاومهندسین سازمان آب پیداشدندوتأسیسات سدبه تدریج وبادقت یکی یکی راه اندازی گردیدوتاظهرسدشدیک سدمولد. آن روزعیدفطربودوهرچندمابهره ای ازروزه ماه رمضان نبرده بودیم،راه اندازی سدی که تاکمترازیک هفته قبل ،دست ضدانقلاب 😱بودبراشیرینی عیدماکفایت می کرد. اماانگارکه قسمت مانبودکه کام مان طعم شیرین این موفقیت رانگاه دارد. خبری ناخوشایند😩همه راناراحت کرد. دشمن😱که باازدست دادن سد،آن هم بدون هیچ مقاومتی،آبروی خودرادرخطرمی دیدباحمله ای توانسته بودبخشی زیادی ازشهربوکان راتصرف کند😔وتنهابامقاومت نیروهای سپاه روبه روشده وبه همین علت توانسته بودبرتمام شهرمسلط شود.😲 بازهیاهوهای تبلیغاتی📣ورجزخوانی های دشمن آغازشدوشروع کردن به هل من مبارز😱 تمام رادیوهای غربی ورادیوهای عراق📻دراختیارآنهاقرار داشت وچنان برای مردم شاخ وشانه😈می کشیدندکه حتی بخش عظیمی ازمردم کرد رابه عنوان خائن به خلق ،تهدیدبه اعدام می کردند. فرستنده ای هم که معلوم نبودکجامستقراست🤔ساعت به ساعت🕑اخبارموفقیت هاوبیانیه های ضدانقلاب😱راپخش می کرد وغافل ازاینکه ایران فرزنددلاوروجنگاوری داردبه نام ..... ادامه دارد.... 📚خاطرات جاوید ✍سیدعلیرضامیری @mshmodkaveh