مقدمات یک عملیات
قسمت٩۴
اولین نگهبانی که جلو ماشین🚙 را گرفت
#محمود را شناخت و کلی با او خوش و بش کرد و از
#محمود خواست اگر سلاحی🔫 همراه دارد تحویل بدهد.
او هم کلتی🔫 را که همیشه داخل کمربندش همراه داشت تحویل داد و همگی داخل شدیم .🌿
محل استقرار و استراحت نگهبانان و محافظان بیت حضرت امام,داخل خانه ای نسبتا بزرگ و مجهز قرار داشت که فاصله چندانی با بیت نداشت .✨
به محض ورود به استراحت گاه ,همه نیروها که گویی
#محمود را از زمان حضورش در آنجا می شناختند به استقبال مان آمدند وبه هر کدام چند پتو دادند و به افتخار ما کولر اطاق راهم روشن کردند.🍃
#محمود که مدتی طولانی به عنوان سر تیم
حفاظتی جماران خدمت کرده بود طبیعتا ارتباط خوبی با آقایان توسلی و انصاری داشت وبه محض ورود برای دیدار ایشان از خانه خارج شد.🌿
محیط آنجا قدری برای ما نامأنوس بود و خیلی راحت نبودیم و احساس می کردیم خیلی باید مواظب رفتارمان باشیم.💫
بعد از نماز مغرب و عشا که در همان سالن به جماعت خواندیم,سفره شام را انداختندو با عدس پلو از ما پذیرایی کردند.🍛
مجبور بودیم هم زمان با نیروهایی که قصد نگهبانی شبانه داشتند بخوابیم تا مانعی برای استحراحت شان نباشیم.🍀
ادامه دارد...
📚خاطرات جاوید
✍سیدعلیرضامیری
@mahmodkaveh