#جاده_سرنوشت
🔹قسمت۱۵۵
بعد از آنها نوبت به
#محمود رسید.او که الحق جوان ترین و به ظاهر کم تجربه ترین فرد حاضر در جلسه به نظر می رسید،خیلی جدی و با صلابت در مقابل عکس های هوایی🗾 ایستاد و شروع کرد:🍃" رب اشرح لی صدری و یسرلی امری و الحلل عقده من لسانی یفقه قولی"🍃
بعد از آن،هرجایی که شاهد سخنرانی
#محمود بودم،سخنش را با همین آیه مبارکه شروع می کرد.واقعا این آیه روی لحن و نفوذ کلام او بسیار موثر و کاری بود.آن روز هم همین اتفاق افتاد.🌱
دستش را روی پیرانشهر گذاشت و تا بادین آباد خطی فرضی رسم کرد و خیلی محکم گفت:" تا بادین آباد رو که توی یک مرحله آزاد می کنیم." این جمله کوتاه آب💧سردی بود که بر سر حاضرین ریختند.🍀
کارشناسان نظامی که معتقد بودند همین چند کیلومتر را با چند مرحله جنگ نامنظم می توان آزاد کرد،می دیدند که در جمله اوّل یک جوان بیست و دوساله تمام تجربیات شان زیر سئوال رفته است.🌾
ادامه دارد.......
📚خاطرات جاوید
✍سید علیرضا میری
@mahmodkaveh🌻