مسابقه (۲)🌿 1⃣ سرباز جوانی از ارتش به تیپ ما مامور شد که کارش مین یابی بود.جوانی بسیار لایق و مخلص،اهل تهجّد و نماز شب و عاشق بچه های سپاه.با این که مدت خدمتش تمام شده بود اما در منطقه ماند و می گفت:"من از بودن با بچه های سپاه لذّت می برم."🌿 روش کارش این بود که ابتدا روی مین خیمه می زد و خنثایش می کرد.بعد آن ها را به طناب می بست و بچه ها می کشیدند تا اگر تله باشد،کسی آسیب نبیند.همیشه هم به ما می گفت:"تا من مین را خنثی نکردم،کسی جلو نیاید.اگر اشتباه کردم،حداقل یک تلفات داشته باشیم."🍀 او هنگام عملیات آزادسازی جاده "پیرانشهر-سردشت"،وظیفه مین یابی در یکی از مسیرها را به عهده گرفت.روز عاشورا بود.سه تا مین را خنثی کرد و مشکلی پیش نیامد.رفت برای خنثی کردن مین چهارم و لحظاتی بعد،مین منفجر شد.شدّت انفجار،او را بلند کرد و روی تپه انداخت.از آن بالا تا پایین تپه غلت خورد و روی زمین افتاد.🍃 ادامه دارد... راوی:جواد نظامپور 📚 🆔@mahmodkaveh