در مسجد 🕍شهر برایش مجلس گرفتیم.تو مسجد،جای سوزن انداختن نبود.از هر تیپ و جماعتی آمده بودند. آن موقع فرمانده سپاه بود و خیلی ها او را می شناختند.برای بعضی ها عجیب بود که او تا آخر محلس نشست و حال و هوای یک عزادار را داشت.قبلا قرآن خواندش را دیده بودم،ولی آن روز خیلی محزون می خواند.انصافا از کاک فتاح تجلیل خوبی کرد. چند روز از شهادت 🕊کاک فتاح گذشت. جلوی سپاه بودم که دیدم دو سه تا کرد آمدند.یکی شان گفت:"با آقای کار داریم."گفتم:"شما کی هستید؟با برادر چه کار دارید؟"گفت:"ما برادرای فتاح هستیم.اومدیم از اسلحه بگیریم تا با ضد انقلاب😱 بجنگیم." کتاب حماسه کاوه راوی:ناصر ظریف @mahmodkaveh