📖 (امام حسن مجتبی علیه السلام- ١) 📚 امیرالمؤمنین (ع) پس از جنگ صفین آمادهٔ لشکرکسی به شام بود که به سبب ضربهٔ خائنانهٔ ابن ملجم ماجرا به تعویق افتاد. وقتی مسلمانان با امام حسن (ع) بیعت کردند، حضرت اعلان کرد می‌رویم به طرف جنگ. کسی هم مخالف نبود. حدود شش ماه طول کشید ماجرای لشکرکشی. هیچ تردیدی از کلمات امام حسن (ع) برنمی‌آید دربارهٔ اینکه با معاویه بجنگد. در این شش ماه فعل و انفعالات زیادی واقع شده، مانند تبلیغات سوء دشمن. ⭕️ معاویه و عمروعاص و اینها کسانی را داشتند که بروند میان مردم حرف بزنند، تردید ایجاد کنند، بذر شک در دلها بیندازند، در این خانواده، آن خانواده، بیخ گوش این و آن. یک عده‌ای را معاویه پول داد که بیایند در لشکرگاه امام، در کوفه، در خانواده‌ها در پشت جبهه تردید افکنی کنند. یک عده‌ای را فرستاد که آقا! چرا می‌جنگید؟ چه لزومی دارد؟ چه فایده‌ای دارد؟ حالا شش ماه صبر می‌کردید تازه از جنگ نهروان فارغ شدیم. ⏪ عدهٔ دیگری بنا کردند به حرف زدن که نیروهای معاویه خیلی قوی‌اند، مگر می‌شود با آنها جنگید! ❌ [با این حرفها] اراده‌ها را سست کردند. (انسان ٢۵٠ ساله، حلقه ٣، ص ٣۶۶-٣۶٨)