❗️اخلاق باور گرگی(1)
🐺🐑روزي گرگي از نهري آب مينوشید، برهاي هم با فاصله زياد در فرودست قصد نوشیدن داشت؛ گرگ در او طمع ميبندد و با عتاب به او ميگويد كه چرا آب مرا گل آلود میكنی؟ بره در حالی كه سرتاپايش میلرزد میگويد من از پايين آب میخورم و تو بالاتر از منی چگونه ممكن است بتوانم آب شما را گلآلود كنم؟
گرگ تندتر از بار قبل میگويد: ببينم! مگر تو همانی نيستی كه دو سال پيش همين پاسخ را دادی و تحقيرم كردی؟ گناه من بود كه آن روز تو را بخشيدم تا امروز جسور شدی. بره گفت: من يك سال بيشتر نيست كه به دنيا آمدهام چگونه ممكن است دو سال پيش شما را آزرده باشم.
گرگ برای دومين بار پرخاشگرانه گفت كه در گذشته پدرت هم هرچه از من نرمش میديد دليرتر میشد و حرفهای ناجور میزد، شما لايق ترحم نيستيد. بره گفت قربان! كار شما دور از انصاف است اگر به دادگاه برويم كسی حرف شما را نمیپذيرد زيرا گناه پدر را كه پای پسر نمینويسند. گرگ برآشفت و گفت ديگر اندرز دادن به كسی كه آرامش خود را از دست داده سودی ندارد . فريادی برآورد و شكم بره را پاره كرد و به روزگارش پايان بخشيد.
💠 نتيجه : دلیل "قویتر" همیشه، بهترین دلیل است.
تلخیصی از داستان کتاب گرگ و بره، لافونتن.
#گرگنباشیم
@majiddehghan