. طلوع مژده ای دل که ولایت نفسی می آید بوی جنت ز کرامت نفسی می آید ماه ذیقعده شد و مهر ولا می تابد از افق ها رخ زیبای رضا می تابد طور سینا شده کاشانه ی موسی از او می زند سر به فلک قامت طوبی از او نجمه از کودک خود فیض الهی گیرد سائل از درگه او جلوه ی شاهی گیرد دارد از غنچه ی خود خنده ی شیرین مادر پسر آورده برای پدری این مادر این پسر ضامن آهوی بیابان بشود آسمان از رخ او صبح درخشان بشود پاره ی قلب پیمبر به جهان آمده است بار دیگر ز نبی نور و نشان آمده است نور چشمان علی ، عالی اعلاست رضا جلوه ی روشنی از حضرت زهراست رضا حُسن او حُسن حسن ، یوسف کنعان ولا هشتمین مهر جهان ماه شبستان ولا ابروانش دو هلال آمده بالای قمر این حسین است - و یا جلوه ی زیبای قمر می چکد عطر ولایت ز گل بستانش نور سجاد تجلی کند از چشمانش عالم آل محمد بود این مولد عشق می شود باقر دیگر به یقین مولد عشق دارد از عرش برین عاشق دیگر این گل می درخشد که شود صادق دیگر این گل دُر دُردانه به بر حضرت موسی دارد عشق در خانه ی او منزل و مآوی دارد هشتمین ماه فروزنده به شب های امید دارد از درگه او دیده تمنای امید می دمد مهر که او عاشق چشمان رضاست می رسد ماه که او شمع شبستان رضاست هر که درمانده عشقی ست ولی این دل من دل عاشق شده ام بی سر و سامان رضاست هر کجا دل برود نام رضا می شنود هر کجا دل برود مُلک خراسان رضاست سر زده از در و بامش همه جا بوی بهشت بوی گل می دهد آنجا که خیابان رضاست سائلی نیست که سویش نبرد دست نیاز هر که را می نگرم دست به دامان رضاست می چکد از دل آهوی دلم مُشک خُتن از همان روز که شرمنده ی احسان رضاست دلم آهوی بیابانی آن سرو بهشت دلم آهوی وفادار بیابان رضاست او امام است و مرا بندگی اش در پیش است سائلی را بپذیرد که ز غم دلریش است آن امامی که کرم در حرمش محسوس است مهربانی ست که با خسته دلان مآنوس است امشب از بام فلک بارش اختر بنگر از قدم های رضا جاری کوثر بنگر بنگر ای عشق که سلطان جهان می آید هشتمین جلوه ی حق عطر فشان می آید می چکد عطر ولایش به گل و باغ و چمن تشنه ی کوثر او خلق جهانند چو من برکه از بارش ابر کرمش دریا شد بزم اُنس است که در ارض و سما برپا شد صدف آل علی گوهر غلتان دارد یثرب از آمدنش شوق فراوان دارد عشق در دایره ی محفل او می گردد «یاسر» از بین همه دعبل او می گردد ***