‍ ‍ و توسل جانسوز ویژۀ شهادت حضرت رقیه سلام الله علیه و اسارت خاندان آل الله بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ به جرم بی گناهی زد ... یه لاتِ بینِ راهی زد یكی دوبار به جایِ من ، عمه ام رو اشتباهی زد ... خدا لعنتش كنه،اون كسی رو كه رویِ ما اسم خارجی گذاشت همونی كه با غنیمتی های ماتوی بازارهای شام حراجی داشت دلم می خواد بگم به زجر، حداقل برایِ یه بار، سربه سر یتیم نذار گوشواره ام رو خودم می دم، به زورِ سیلی در نیار... یه نفر پیدا نشد بهش بگه،آخه رو یتیم كی شمشیر میكشه؟ از شبی كه خوردم از ناقه زمین،همۀ استخون هام تیر میكشه برام سواله كه چرا،این همه نقشه كشیدن،ما رو زدند و خندیدن همش برایِ اینه كه، چشم عموم رو دور دیدن ... عمو عباس اگه بود كنار من،كی میتونست به ما چپ نگاه كنه؟ با طناب دستامونُ ببنده و وارد بازار شام کنه