* برقامت شه ضربت شمشیروسنان بود ازضعف عطش پیکراوچه ناتوان بود سنگی که عدوزدبه سرش وای چه هاکرد آنجابه خدا،جای جراحات سنان بود آنوقت که ازاسب تومجروح فُتادی تاپشت خیامت دل من صیحه زنان بود جبریل صدازدکه حسین ازنفس افتاد صدآه وفغان درحرم تشنه لبان بود جسم شه عطشان هدف تیربلابود آنجاکه حسین شکسته سر،خونین دهان بود هرنیزه ای درکرببلا،خوردبه جسمت گرروی زمین فتاده ای ازآن نشان بود آن خوک کثیف آمدوبرجسم توبنشست رأس توجداکرد،سپس خنده کنان بود دیدم که پس ازغارت انگشتروانگشت آن شال وکمربند بدست ناکسان بود بر پیرهن کهنه تورحم نکردند مجنون به هوای توحسین اشک فشان بود @majnon1396 _________________________