رجزحسینی..
#_دهه_ دوم_ محرم_۱۴۰۳
افتاده ام دگربه گمان ازنگاه تو
آورده ام دلم به دره بارگاه تو
عمری بُودکه وقف عزای توگشته ام
همچون سگان نشسته ام آقا به راه تو
ازکودکی به زیرعَلَم گشته ام بزرگ
باشدسرم به سایة چترپناه تو
بنما دعابرای دلِ پُرسعادتم
گردم غبارِپایِ غلام سیاه تو
مردم همه برای شما گریه کرده اند
جانم فدای بی کسی وسوزوآه تو
یادم نمی رودزمصیبات یک غروب
آن نیزة شکسته شده تکیه گاه تو
هرجاوزیده ، ای گل زهراگلاب***
ازقطرة خون خاکی آن قتلگاه تو
مجنون نظاره کن توتنش زیرآفتاب
هرگزکسی نگفت چه بوده گناه تو
_شعر.آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
"؛ ..