بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_باقر
باز برمن، غم و اندوه مکرر افتاد
یادم از لحظه لرزیدن دختر افتاد
سخت تر زآنچه حسن دیده میان کوچه
برمن این دشت بلا چند برابر افتاد
یادم از عمه وبالای بلندی افتاد
در کف شمر سر وکاکل و خنجر افتاد
یادم آمددگر از،خیمه ودودوآتش
درتداعی،نظرم آنچه پس در افتاد
کاش هرگز نرسد بر سر کس ،آنچه شده
صحنه هایی که به این چشم زخون تر افتاد
دیده ام در پی ششماهه به پشت خیمه
نیزه باران زمین در پی یک سر افتاد
دیده گانم،همگی دیده درآن عصربلا
نیزه هایی به دهان علی اصغر افتاد
شاعر..آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
🖤🖤
#امام_باقر
باز هم یاد اسارت افتاد
خیمه ها راهمه غارت افتاد
گل من دست حقارت افتاد
به سرعمه جسارت افتاد
بزم می بود لعینی آمد
حرفی از بزم کنیزی آمد
باغ یاس است که پرپر افتاد
بر سر نی،سر اصغر افتاد
چادر عمه وخواهر افتاد
دم کاخ یزید،سر افتاد
چادر عمه چقدپوشیده است
سر او خصم زمین، کوبیده است
داغ این دشت نرفته است،ز یاد
همه ی حاصل من رفت به باد
دیدم همبازی ام از ناقه فتاد
آمد ه زجر و،ز ره زجرش داد
لگدی زد به تنش زجرپلید
کس چنین ظلم به اطفال ندید
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
🖤🖤🖤