مکروبه !
مکروبه !
ذهنم؛ ابرِ ورم کردهیِ روضههایِ مجسمِ، میخواد بباره بیهوا، پراکنده، ویران کننده یهو اشعاری به سرا
میگفت روضه خوان : که تنت غرق تیر بود هر تیر، واژگون که شدی، با تنت چه کرد؟