🔘حکایتی درباره اشعار سروده شده توسط امام هادی علیه السلام🔘 🔶روزى مرحوم آخوند ملّا حسينقلى همدانى در خيابان مى‏ گذشت، چشمش به عدّه ‏اى از جوانان افتاد كه دور هم جمع شده‏ اند و به لهو و لعب و نواختن‏ِ موسيقى و آلات طَرَب مشغولند. مرحوم آخوند به ميان آنها رفت و فرمود: «آيا مرا به جمعتان راه می‌دهيد؟» آنها استقبال كردند و گفتند: بفرماييد، ولى اوضاع و احوال ما اين ‏چنين است و با حالِ شما مناسبتى ندارد. مرحوم آخوند فرمود: «اشكالى ندارد، همه با هم هستيم و با هم شعر می‌خوانیم.» 🔸آنها گفتند: پس اگر اين‏ طور است شما شعر بخوان و ما آهنگ و ساز آن را اجرا می‌کنیم. مرحوم آخوند فرمودند: «بسيار خوب.» و شروع كردند به خواندنِ اشعار امام‏ هادى‏ عليه ‏السّلام در مجلس متوكّل عبّاسى؛ وقتى كه حضرت را به مجلس شُربِ خَمرِ خويش وارد كرد و از حضرت تقاضا كرد از جام شراب بنوشند، حضرت فرمودند: «تا كنون گوشت و پوستم از شراب رشد نكرده است و اجداد من نيز لب به خَمر نزده ‏اند، مرا معذور بدار!» متوكّل گفت: حال كه از جام شراب ما نمی‌آشامید، پس شعرى براى ما بخوانيد كه مجلس ما را گرم كند و نشاط بخشد. و ما هم به مى‏ْ خوارگى و شُربِ خَمر ادامه می‌دهیم. 🔸امام هادى عليه‏ السّلام فى البداهة اين اشعار را انشاد كردند [که مطلعش این است: باتُوا عَلَى قُلَلِ الأجبالِ تَحرُسُهُم‏ غُلبُ الرِّجالِ فَلَم تَنفَعهُمُ القُلَلُ‏ این اشعار در خصوص مرگ و فنای دنیا است، که چگونه سرانجام نامیمون گردن کشان، دنیا پرستان و نازپروردگان خواهد بود.] 🔸حضرت هادى عليه ‏السّلام وقتى اشعار را به پايان رساندند، متوكّل به گريه افتاد و جام ‏هاى شراب را بشكست و از حضرت عذرخواهى نمود و ايشان را روانه ساخت. 🔸مرحوم آخوند نيز شروع كردند به خواندن اين اشعار، و آن جوان ‏ها به ساز و موسيقى پرداختند، ولى لحظاتى نگذشت كه سازها را از دست انداختند و اشك‏ هاى آنان سرازير گشت. و وقتى كه اشعار به پايان رسيد همگى برخاستند و آلات لهو و لعب را شكستند و به دست و پاى مرحوم آخوند افتادند و توبه كردند و از شاگردان خاصّ و سلوكىِ آن مرحوم شدند. 📝. آیت اللَه حاج سید محمد محسن حسینی طهرانی قدّس الله سرّه 📚. ، ج 3، ص 276. @maktabe_vahy 🔘.🔘.🔘.🔘.🔘