🌀 حفظ نقاط قوت، لازمه ی هر تحول موفق 📝 ضابطه تحول متون درسی؛ بخش سوم 🖋 علی منتظر المهدی 7⃣ رعایت استقامت فکری: تقریبا از بدایه تا کفایه، هیچ کتابی طی ده سال تحصیل طلاب نیست که متن درسی باشد ولی خالی از نوآوری! مهم این است که نوآوری‌ها محصول فرآیندی ضابطه‌مند و ذهنی مستقیم باشند. مثلا کم و بیش می‌توان بسیاری از اندیشه‌های اخباریون را در بین آراء اصولی‌ها نیز پیدا کرد، اما آنچه باعث جدایی از مکتب اخباریون شده غیر از برخی مبانی اختصاصی، این است که تمام شذوذات اصولی‌ها را یکجا جمع کرده است! توجّه بر تجمیع شذوذات نشانه بارز عدم استقامت در اندیشه است. این مطلب معیاری است که در کتب درسی بتمامه رعایت شده و اصلا قابل قبول نیست که کتاب درسی در مقام تجمیع شذوذات بر آید. برای مثال اگر مرحوم خویی اعتقاد دارد که بحث الف در اصول فقه زائد است و بحث ب ثمره دارد، اما مرحوم بروجردی معتقد است که بحث ب بی‌اثر است و بحث الف مثمر! سایر علماء هم معتقدند هم بحث الف ثمر دارد و هم بحث ب؛ نمی‌توان در کتابی نوشت: «بحث الف و بحث ب هر دو قطعا بی‌ثمر هستند، این هم شهادت مرحومین بروجردی و خویی!» بعد هم اصرار کنیم نوشته ما باید متن درسی شود؟!! 8⃣ تناسب با سایر اجزاء مسیر آموزشی: کتاب درسی جزیره‌ای بیگانه از مسیر تحصیلی طلاب نیست! بنابراین نمی‌توان آن را بدون نظر به این مسیر انتخاب کرد. به عنوان مثال در مدارس بسیاری طلاب مشغول تحصیل بدائۀ النحو در سال اول و سپس شرح سیوطی در سال دوم هستند، در حالی که بدائة النحو نه به جهت محتوایی و نه متنی، به هیچ عنوان نقش مقدّمه موفّقی برای سیوطی را نمی‌تواند ایفاء کند. این مطلب در تحصیل مثلا الموجز یا اصول مرحوم مظفر هم نمایان است، طلبه نقد مصلحت سلوکیه را زمانی می‌خواند که اصلا نه اصل این نظریه و نه مبادی که منتج به آن شده‌اند را فرا گرفته است! این مطلب در سیر سابق حوزه‌ها به دقت رعایت شده بود، رسائل بعد از قوانین خوانده می‌شد و سیوطی بعد از جامع المقدّمات. 〰️〰️〰️〰️〰️ 🗂 @Manahejj