🌀 روز گذشته در تهران چه خبر بود؟ 📝 روایتی خواندنی از یک خبرنگار 🔸 حوالی ساعت ۱۲ ظهر در هوایی که هنوز گرمای تابستان را در خودش داشت سوار تاکسی شدم و خود را به میدان ولیعصر رساندم، میدان را دور زدم حتی خیابان‌های منتهی به میدان را نگاه کردم اما هیچ تجمعی پیدا نکردم، مردم مشغول زندگی روزمره خود بودند. پیاده از بلوار کشاورز به سمت خیابان حجاب آمدم اما اینجا هم هیچ مورد مشکوکی که به تجمع ختم شود نیافتم. 🔺 ناگهان چشمم به شخصی افتاد که هیچ شعاری نمی‌داد ولی جمعیت را چپ و راست می‌برد. تا می‌گفت برگردید همه برمی‌گشتند اما چیزی که خیلی توجه من را جلب کرد نوع پوشش آن لیدر بود؛ متوجه شدم در این گرما، چند لباس را روی هم پوشیده بود! 🔻 یکباره دیدم در گوشه خیابان عده‌ای صدا می زنند «بسیجی بسیجی!» بلافاصله چند نفر با مشت و لگد به جان او افتادند. متوجه شدم برای کتک زدن افراد آدم دارند. 🔺 تقسیم کار بین لیدرهای اغتشاش، به اینجا ختم نمی‌شد. شخصی را دیدم که در بین جمعیت صدا می‌زند: «لباس، لباس» یک آقا دوان‌دوان آمد و از کوله‌اش لباس در آورد و او در وسط معرکه تجمع لباسش را عوض کرد. 🔻 چند عکس از جمعیت گرفتم اما آنقدر محو این تیم هماهنگ بودم که فراموش کردم یک نفر مامور کنترل عکاس‌هاست. از بخت بد من همان شخصی که زاغ‌زنی افراد را می‌کرد از پشت سر من ظاهر شد و گفت: «گوشیت رو بده!». یک لحظه فکری به سرم رسید و آهسته گفتم: «تابلو نکن! من دارم به بی‌بی‌سی فیلم می‌فرستم!» اما با عصبانیت جواب داد: «دروغ نگو، ما خودمون خبرنگار داریم!». 📌 در ادامه ماجرای نجات جان این خبرنگار را اینجا بخوانید + عکس @Manahejj