┅═🌸🍃═┅ به یکی از مجسمه‌های حضرت مریم اشاره کردم و گفتم:《شما دقت کرده‌اید چقدر پوشش مریم شبیه منه؟》 نگاهی به مریم انداخت و نگاهی به مانتو و مقنعه‌ی آبی آسمانی من. بعد گفت: - بله؛ می‌شه این‌طور گفت! - چرا زن‌های مسلمون نزدیک‌ترن به این پوشش تا زن‌های مسیحی؟ به نظر شما چرا زن‌های مسیحی هیچ حد و مرزی برای پوشش ندارن؟ - نه، نمی‌شه این‌طور گفت. این که این‌جاست یه پوشش مذهبیه. الان امکانش نیست زن‌ها از این پوشش استفاده کنن. این پوشش مال اون زموناست، نه الان ... نه ... غیر ممکنه! - یعنی توی دین مسیحیت، پوشش مذهبی برای زندگی روزمره کاربرد نداره؟ - چرا؛ خواهرا توی مدارس مذهبی پوششی مشابه این دارن‌. اما اونا کارشون اینه. در عوض بیرون هم کار نمی‌کنن. می‌بینید؟ بسته به کار افراد! - یعنی یه عده مذهبی‌ان و قوانین مذهبی با اونا سازگاره و در عوض مثل افراد عادی زندگی نمی‌کنن. (می‌دونید که این افراد حق ازدواج ندارن و خیلی محدودیت‌های دیگه) و بقیه‌ی مردم هم، که می‌خوان عادی زندگی کنن، اجرای قوانین براشون عملی نیست. من فکر می‌کنم دین برای یادگرفتنِ 《چطور زندگی کردن》 اومده. اگه پوشش تعریف شده‌ی یه دین برای زندگی عادی نیست، چطور اون دین جواب‌گوی سایر مسائل زندگی عادی باشه؟ کسی که می‌خواد یه زندگی عادی داشته باشه، چطور دین‌دار باشه؟ ... 📚خاطرات سفیر، نیلوفر شادمهری، صفحه‌ی ۸۴ و ۸۵ ┅═🌸🍃═┅ 🔗 ╭┅═ 🌸🍃═┅─╮ @mangenechi ╰─┅═🌸🍃═┅╯