🌼🔹
#خاطره
اراده کردم دست او را ببوسم
یک شب که خدمت امام بودیم، میفرمودند:
«پیرمردی آمده بود پیش من و با کمال اعتماد میگفت: من دو تا فرزند را در راه
#اسلام دادهام، امروز هم جنازهٔ پسر سومم که آخرین پسرم هم بود (۱۸ ساله بود و در والفجر ۸ شهید شده بود) را آوردم و دفن کردم.
چون خودم عازم میدان هستم، آمدم از شما خداحافظی کنم.»
امام میفرمود: «از
#شهادت و شجاعت این مرد حالی به من دست داد، من اراده کردم که دست این مرد را ببوسم، اما چون او در کف حیاط بود و من بالا بودم، دهانم نرسید به دست او.»
📚 کتاب مهر امام، ص۱۶۴. به نقل از آیت الله موسوی اردبیلی
#در_محضر_امام_انقلاب
#گروه_فرهنگی_تبار
🌼🔹
@mangenechi