🌸🌿 ، یک داستان با تمام غیضِ چندین ساله، کارد را نگاه کرد. تصویر کارد پهن، تمام قد در چشمش نشست. با تمام قدرت حمله کرد اما حمله‌اش ناکام ماند. تمام طول زندگی‌اش به او حسادت کرده بود. هیچ وقت نتوانسته بود امامت و جایگاه او را تاب بیاورد. حسن افطح پسر عموی امام صادق (ع) بود. مردی شجاع و باصلابت که به «نیزه‌ی خاندان ابوطالب» معروف بود و در ماجرای منصورد وانیقی و اعتراض به حکومتش، از امام کینه به دل گرفته بود. روزگاری گذشت و نزدیک شهادت امام شد. امام به اطرافیانش فرمود: «۷۰ دینار به حسن افطس بدهید و فلان مقدار و فلان مقدار به فلان کس و فلان کس بپردازید» کنیز امام با تعجب پرسید: آیا به مردی که قصد کشتن شما را داشت،۷۰ دینار بدهم؟ امام صادق (ع) فرمود: آیا نمی‌خواهی مشمول این آیه باشم که خداوند می‌فرماید: «وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ وَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ يَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ...أُولئک لهم عُقبَی الدّار؛ و آن‌ها که پیوندهایی را که خداوند به آن‌ها اعلام کرده است برقرار می‌دارند و از پروردگارشان می‌ترسند، از بدی حساب بیم دارند، دارای عاقبت نیک در سرای آخرت خواهند بود» (رعد/٢١) و ادامه دادند: «خداوند بهشت را آفرید و پاکیزه و خوشبو ساخت به طوری که بوی خوش آن از فاصله‌ی ۲۰۰۰ سال، به مشام انسان می‌رسد. ولی این بوی خوش به مشام دو نفر نمی‌رسد: یکی قطع‌کننده‌ی رحم و خویشاوندی و دوم عاق والدین.» 🌸🌿 @mangenechi