تنها کاری که ازم بر می اومد! علی هاشمی هنوز هم در هور مانده است! 🔸اردیبهشت 1389؛ دوم راهنمایی بودم. امتحان علوم تجربی داشتم. از چند روز قبل از امتحان خبر بازگشت پیکر حاج علی هاشمی تمام فضای شهر رو بهم ریخته بود. بعد از چند دهه قرار بود جوان عرب اهوازی برگردد. کسی که مسئوليت هایش نه به سن و سالش می خورد و نه به قد و قواره اش و نه به بیان و صحبت کردنش. اما فرمانده بود، فرمانده خیلی از فرمانده های مشهور و معروف و به قول خودمون سلبریتی جنگ. از کرمان تا اصفهان... بچه های جنگ می دانند سپاه ششم امام جعفر صادق و قرارگاه به کلی سری نصرت یعنی چی! 🔸داشتم می گفتم؛ چندین روز استرس اینو داشتم روز تشییع با روز امتحان یکی نشه یا حداقل یکی دوروزی فاصله داشته باشه. درس علوم تجربی ام یادمه سخت بود و منم واقعا این درس رو دوست نداشتم. فضای شهر واقعا دیدنی بود. خود ما با بچه های مسجد و هیات مون یادمه چند روز ایستگاه صلواتی داشتیم. شبای قشنگی بود. شبای انتظار. 🔸روز تشییع اعلام شد. فرداش امتحان داشتم. ایام فاطمیه ام بود. یادمه از چند روز قبل اینقدر درس خوندم که باعث تعجب مادرم شده بود. فقط یه علت داشت؛ روز تشییع بتونم شرکت کنم تو مراسم. 🔸ما که اون موقع سن و سالی نداشتیم و خبری ام از تاریخ و رسم و رسومات و... ام نداشتیم. شلوغی روز تشییع و فشردگی جمعیت رو هنوز به یاد دارم. انگار همه دنبال گمشده خود بودن. بزرگترا بمون میگفتن بعد از استقبال از رهبر انقلاب در سال 75،اهواز این جمعیت رو به خودش ندیده بود. بخش زیادی از طوايف عرب بیرق ها و پرچم های خودشون رو به نشانه احترام آورده بودند. این حجم از آوردن بیرق ها و پرچم یکبار رخ داده بود؛ بازم همان سفر سال 75 رهبری به اهواز. طوايف برای هرکسی بیرق بلند نمی کنند. البته یکبار دیگه اهواز این جمعیت را به خود دید. تشییع یار و رفیق حاج علی. همان که مادر حاج علی شیون کنان در فرودگاه اهواز به استقبال پیکر اربا اربا اش رفت. 🔸در حین مراسم همش تو فکر امتحان فردا بودم. گفتم حاج علی آقا، خودت کمک کن دیگه. الحمدلله یادمه 18 شدم اون امتحان رو. شبش رفتم سر مزار حاجی و کلی ازش تشکر کردم. 🔸4 تیر روز شهادت حاج علی هاشمیه. علی هاشمی هنوز هم مهجور است. هنوز در هور مانده است و کسی به فکر پیدا کردنش نیست. به دستگاه های فرهنگی خوزستان که امیدی ندارم ای کاش دستگاه های عریض و طویل پایتخت کاری کنند. والسلام. @marghoomat