⭕ مبارزه بدون سیلی خوردن! 🔸حیات آدمی به چیست؟ انسان حی را چگونه می دانید؟ انسانی که می خورد و می خوابد و زاد و ولد می کند؟ انسانی که صبح به نیت شب و شب را به نیت صبح سر می کند؟ مسلمان و غیر مسلمان فرقی نمی کند، آیا از دل ویژگی های فوق حیات واقعی انسان تصوير می شود؟ این حیات توصیف شده فرقش با حیات حیوانی چیست؟ این انسان را هر چیزی می توان نامید جز حی. او اساسا حیاتی ندارد چه برسد به آنکه بخواهد محیی باشد. او یک مُرده متحرک است. حیات در آرمان است. حیات در مبارزه است. حیات بی آرمان و بی مبارزه حیات نیست، مُرداب است. آدمی بزرگ نمی شود مگر به آرمان هایش، مگر به مبارزه اش جهت نیل به آرمان ها. 🔸 در تاریخ بشریت نام چه کسانی به یادگار مانده است؟ مبارزین یا قاعدین؟ مجاهدین یا متهاونین؟ آرمانخواهان مبارزه جو یا عافیت طلبان منفعت جو؟ عارفان مجاهد یا عالمان متفرعن؟ اساسا انسان مسلمان و انسان انقلاب اسلامی بدون آرمانخواهی و مبارزه بی امان برای آرمان‌ها، تهی از معنا خواهد بود. انسان انقلاب اسلامی کمال را در مسیر مبارزه می فهمد، خودسازی را در طریق نبرد معنا می کند، رشد را در ستیزه و جدال متصور است و نه در کنج حُجره و کلاس درس، بلکه در میدان کارزار دنبال سعادت و نیک بخت شدن است. 🔸در طول تاریخ، از انبیا و پیروانشان تا ائمه و شیعیانشان، از فیدل کاسترو و مریدانش تا خمینی و سربازانش، از گاندی و عاشقانش تا خامنه ای و یارانش، در مسیر مبارزه، تن به هرگونه هزینه و تعبی داده اند. اصلا مگر می شود دم از مبارزه و آرمانخواهی زد ولی فحش خوردن را تجربه نکرد؟ مگر می شود اهل مبارزه باشی ولی انتظار سیلی خوردن نداشته باشی؟ مبارزه است و تحقیر، تحریم، تهدید، هتک آبرو و ناموست، توهین به مقدسات و باورهایت، نامهربانی های دوست ها و دشمنانت، تمسخر کردن های اطرافیانت، سرزنش کردن های رفیقانت و تهدید کردن عزیزانت. 🔸 بسیاری را دیده ام که مبارزه را بدون لوازمش می خواهند. مگر می شود؟ در مسیر مبارزه اگر فاطمه زهرا هم باشی باید برای آرمانت سیلی بخوری، باید از مُحسنت بگذری، اگر حسین، نوه پیامبر هم باشی باید گودال قتلگاه را معراج عرفانی و محراب عبادتت بدانی و زن و بچه و هست و نیستت را هبه کنی. حال مگر چه رخ داده؟ عمامه ات را انداخته اند؟ دفتر بسیج تان را آتش زده اند؟ چادر از سر مادرت کشیده اند؟ در خیابان فحش و کنایه شنیده ای؟ در دانشگاه متلک های خبیثانه شان آزارت می دهد؟ پرچم کشورت را می سوزانند؟ عکس رهبر و معشوقت را آتش می زنند؟ رفیقانت را شهید می کنند؟ همین؟ تازه اول عشق است. باید با مبارزه عاشقی کرد. باید عاشقی کرد با آرمان‌ها. عشقی که تاوان دارد، تاوانی که شیرین است و حیات بخش، تاوانی که باید برای قیام لله و حاکمیت قسط داد و از بذل جان و مال و آبرو دریغ نکرد. 🔸خمینی، مُنادی مبارزه خواهی مومنانه چه زیبا توصیف می کند: «هرکس قیام کردبرای اقامه عدل، سیلی خورد. ابراهیم خلیل الله چون قیام کرد برای عدالت، سیلی خورد و او را به آتش انداختند. در تمام دنیا، از صدر عالم تا حالا بوده و تا آخر هم خواهد بود که هرکس قیام کرد برای اینکه عدالت ایجاد کند، حکومت عدل ایجاد کند، سیلی خورده. پس ما گله‌ای نداریم که چون قیام کردیم برای اقامه عدل، برای حکومت عدل، برای حکومت اسلامی، سیلی بخوریم. ما باید زیادتر سیلی بخوریم. آن وقت یک نحو بوده، حالا نحو دیگری بوده. همه سیلی خوردند، ما هم داریم سیلی می‌خوریم و این سیلی‌ای است که به اسلام می‌خورد، به ما نیست. این سیلی‌ای است که از صدر عالم تا حالا به مقدسات انبیا خورده است؛ به شخص نبوده. مسئله شخص نبوده، مسئله مکتب بوده؛ به مکتبشان سیلی زدند.» 🔸ما کجا و بر سر نخل آویختن میثم تمار، ما کجا و ربذه گردی ابوذر غفاری، ما کجا و به سر دار رفتن شیخ فضل الله نوری، ما کجا و تیرباران شدن نواب صفوی، ما کجا و تبعید های گاه و بی گاه خمینی، ما کجا و فحش درمانی های مصباح یزدی، ما کجا و خون دل خوردن های خامنه ای، ما کجا و دنبال شهادت دویدن های قاسم سلیمانی. راه حل چیست؟ چگونه مسیر را با آرامش طی کنیم؟ باید گرفتار آرمان‌ها شویم، باید بیمار شویم، باید خریدار سر دار شویم، باید در این معرکه شهره بازار شد و از مدرسه و مسجد بیزار. همانی که آن مجاهد نستوه، آن پير خراباتی، آن سالک الی الله سرود.. ⬅️ من به خال لبت، ای دوست! گرفتار شدم  چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم فارغ از خود شدم و کوسِ اناالحق بزدم   همچو منصور خریدار سر دار شدم غم دلدار، فکنده است به جانم شرری   که به جان آمدم و، شهرهٔ بازار شدم در میخانه گشایید به رویم، شب و روز  که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم @marghoomat