نسل بدون رؤیا خسته می شود! 🔸وقتی به مواضع، کنشگریها و خاطرات مبارزین قبل از انقلاب رجوع میکنی، علت آن همه شور و نشاط و شعف را در یک چیز می بینی؛ رویا داشتن. از بچه مسلمان های دانشگاه و جوانان حزب توده تا چریک های فدایی و سمپاد های مجاهدین خلق همه در این ویژگی مشترک بودند. رویاهایی که حاضر بودند برای نیل به آن خود را به هرگونه خطری انداخته و جان را تقدیم آن کنند. هر لحظه با خود مرور می کردند، رویاهایشان را می گویم؛ فرقی نمی کرد، هنگام تورق کتاب های ایدئولوژیک یا هنگام باز و بسته کردن اسلحه هایشان. 🔸 نسل مبارزین قبل از انقلاب به واسطه ترسیم رویاهایش،صبر را تمرین کرد، خودسازی ذهنی و عملی را آموخت،اهل هزینه دادن بود، آنقدر میخواند میخواند تا تک تک مولفه های اتوپیای ارزشی و ایدئولوژیکش ملکه ذهنش شود.او استاد دیده بود.اتفاقا این استادها بودند که رویا برای او آفریدند.از شریعتی و بازرگان تا خامنه ای و مطهری. نسلی از مصلحان اجتماعی که رسالت خود را درست فهمیدند و درست عمل کردند.فهمیدند که نسل جوان بدون رویا چُنان مُرده ای متحرک می باشد که کاری از او بر نمی آید.فهمیدند راه حل آن است که رویا بسازند؛رویایی که احیاگر است. همان رویاهایی که شریعتی طریقه رسیدن به آن را با ایده «بازگشتن به خویشتن»و خامنه ای با آرمان «جامعه بی طبقه توحیدی»صورت بندی کرد. 🔸 رویا داشتن امیدساز است.وقتی رویا داشته باشی برای رسیدن به آن می جنگی. رویا داشتند و انقلاب کردند.رویا داشتند و ژاندارم منطقه را سرنگون کردند.رویا داشتند و خط پایانی کشیدند بر 2500 سال حکومت شاهنشاهی و دیکتاتوری سلاطین.چه رویایی؟ رویای برادری برابری حکومت عدل علی،رویای استقلال آزادی جمهوری اسلامی،رویای بدون لکنت زبان احقاق حق کردن،رویای بدون ترس امر و نهی کردن به کارگزاران حاکمیت،رویای نابودی خاندان های هزار فامیل و ژن های مرغوب،رویای نابودی و هدم فقر و فساد و تبعیض،رویای نفی همیشگی فاصله طبقاتی، رویای اجرای احکام الهی،رویای آقایی و سروری کارگران و مستضعفین، رویای برانداختن کاخ ها و پاره کردن لباس اشرافیت، رویای عدم دخالت اجنبی در امورات کشور و ثروت های وطنی،رویای شفافیت و توزیع عادلانه ثروت،رویای بزرگ داشتن ابوذرها و میثم ها و خوار انگاشتن طلحه ها و زبیرها، رویای امامت امت و نفی سلطنت،رویای عبور از تحجر و تن ندادن به تجدد و قس علی هذا. 🔸 برای تک تک این رویاها حاضر بودند زیر تک تک شکنجه های ساواک بروند اما اظهار ندامت نکنند. راستی چه چیز آنان را زیر عجیب ترین و دهشتناک ترین شکنجه های ساواک تاب تحمل می داد؟ چه چیز آنان را خسته نمی‌کرد؟ رویا داشتن. خستگی روی دیگر بی رؤیایی است.رویا برساخته ایدئولوژی و اندیشه است.نسل بی ایدئولوژی رؤیا هم ندارد.فلذا اسیر روزمرگی،عادات بی مبنا،فقر معنایی،زدگی سیاسی و بن بست هویتی می شود. 🔸 اینکه امروز احساس می شود با نسل جدیدی از جوانان انقلابی مواجه ایم که اساسا رویایی ندارند و اسیر انفعال و پذیرش وضع موجود شده اند علتش چیست؟اینکه امروز با نسلی مواجه ایم که امیدی به آینده ندارد معلول چه فرایندی می باشد؟اینکه در بهترین حالت با افرادی تازه به دوران رسیده ای مواجه هستیم که راه رسیدن به قدرت و ثروت در لباس دیانت و انقلابیگری را خوب از بزرگترهایشان فرا گرفته اند معلول چیست؟علت در بی رؤیایی است. رؤیایی که برآمده از آزادی خواهی و عدالتخواهی مبتنی بر اندیشه توحیدی باشد. 🔸 امروز نه مثل دیروز مصلحانی وجود دارند که طریقت را به ما نمایان کنند و نه سالکی وجود دارد که طی طریق کند.اگر هم سالکی باشد، سردرگم و گیج و کلافه است. چرا؟ چون به او یاد داد اند که صغیر باشد.به او گفته اند احمق باش و گوش به ما.به او می گویند فکر نکن که اگر فکر کنی احتمالا عصیان خواهی کرد! امروز با نسلی رو به رو هستیم که اسیر مُشتی توییتیست و ژورنالیست شده است. اسیر دست تاکتیسین ها و نه تئوریسین ها. 🔸 خدا لعنت کند کسانی را که این گزاره موهوم و غلط را جا انداختند که انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57 تمام شد! 44 سال است به جای آنکه شروع انقلاب اسلامی را جشن بگیریم، اتمام آن را پاس می داریم! تفکری که در همان آغازین روزهای انقلاب از لسان بازرگان خروجی اش را شنیدیم؛ «انقلاب تمام شد،مردم بروند خانه هایشان». امروز نسل جدید جوانان مبارز انقلابی باید این مساله را یکبار برای همیشه برای خود حل کنند که مسیر رشد و تکامل گفتمانی شان از طریق گوش جان سپردن به بیانات حجت الاسلام فلانی و دکتر بهمانی نمی گذرد بلکه با رجعت گفتمانی رخ خواهد داد.رجعت به اندیشه ها و تفکراتی که انقلاب اسلامی حاصل آنها بوده است.از خمینی و خامنه ای و بهشتی و مطهری تا شریعتی و طالقانی و مفتح و جلال آل احمد.اگر انقلاب اسلامی را در حال شدن دانسته، باید رجوع به نسخه های زایشش را هم بر خود فرض بدانیم. @marghoomat