⭕ باید جلوی این بختک ایستاد! 🔸از ویژگی‌های ذاتی اندیشه محافظه‌کاری نفی آرمان‌شهرگرایی است. از نظر یک محافظه‌کار هر گونه کوشش برای تغییر «بنیادین» وضعِ موجود، انتزاعی و خیالی خوانده می‌شود. درک این نکته برای محافظه­‌کارها دشوار است که «در شرایطی که آرمانی برای تغییرِ بنیادین وجود نداشته باشد، هیچ جنبشی شکل نمی‌گیرد». 🔸این بدان معنا نیست که هیچ تحرک اجتماعی‌ای با خاستگاه محافظه‌کاری شکل نخواهد گرفت؛ بلکه بدین معنا است که تحرک‌‌های اجتماعیِ محافظه‌کارانه، عوض این‌که به معنای دقیق کلمه معطوف به تغییر وضع موجود باشند،بیشتر ناشی از «هراس» از وضعِ بدتر خواهند بود. محافظه‌کاری عبارت است از مخالفت با اراده و طلبِ تغییرِ وضع موجود به سمت وضع مطلوب. بنابراین تحرک اگر ناشی از هراس وضع بدتر باشد، نه فقط نشانه‌ی عدم محافظه‌کاری نیست بلکه لازمه‌ی آن خواهد بود. 🔸این تفکر ما را حداقلی بار آورده است. چرا؟ چون همیشه تو را اسیری تصویری موهوم و سیاه از آینده می کنند و می گویند به آنچه امروز داری راضی باش. لذا کوچک ترین کارهای مثبت برخی کارگزاران حکومتی را چنان برایت تصویر می کنند که انگار تحولی بنیادین و اساسی صورت گرفته است. در این نگاه نمی شود با اینان از تحول و جهشی انقلابی سخن گفت! نمی شود از بازسازی انقلابی دم زد! چون اساسا انگارهای محافظه کارانه تهی از آرمان هستند و وضع مطلوب را یا در حفظ وضع موجود و یا عبور لاک پشتی وار از وضع موجود می دانند. 🔸 آن­ها همواره به ما می­‌گویند یک «جریان‌ انحرافی» و یک «لولو» وجود دارد که باید برای فرار از آن، به ما پناه ببرید. محافظه‌کاران همواره این چنین استدلال می‌کنند که باید برای جلوگیری از یک خطر بزرگ‌تر، از طلب حداکثری و استراتژی‌های آرمان‌خواهانه دست برداشت و در یک سطح تاکتیکی و سیاست‌ورزانه، به حداقل‌هایی «اکتفا» کنید. «اکتفا» عنصر مقوم محافظه‌کاری است. 🔸شاید از نگاه تاکتیکی و در کوتاه مدت اجماع بر عبور از وضع موجود ساخته شده توسط لولوها، معقول‌تر و کم‌خطرتر از آرمان‌خواهی به نظر برسد؛ در دراز مدت اما با جایگزنی «هراس از وضع بدتر» به جای «کوشش برای وضع بهتر»، آن‌چنان «رکود» و «ارتجاع» را بر جبهه‌ی انقلاب حاکم می‌کند که نتیجه‌ای جز به مسلخ بردن انقلاب و یا بدتر از آن،مسخ انقلاب به دنبال ندارد. «کنش‌گری به خاطر هراس از وضع بدتر» اگر چه در کوتاه‌مدت معقول‌تر و سهل‌الوصل‌تر از «کوشش برای تغییر معطوف به وضع مطلوب» به نظر می‌رسد اما از منظری کلان این کنش‌گری بازتولید کننده‌ ساختار/ فرایند ارتجاعی تام است. 🔸 در این‌جا یک آسیب دیگر هم مطرح است: بازتولید «هراس» به مثابه دینامیسم و موتور محرکه حرکت‌های‌ سیاسی- اجتماعی، به تفوق امر امنیتی بر امر اجتماعی می‌انجامد و ظرفیت کنش اجتماعیِ حزب‌الله را از درون تهی می‌سازد. همه‌ی ما تجربه‌ی رأی دادن به گزینه های که هیچ وقت دوست‌شان نمی داشتیم را دار‌یم. گزینه‌هایی که هیچ وقت فرق‌ بنیادی میان آن‌ها و رقیب‌شان نمی‌دیده‌ایم: این دوره به آقای الف رأی می‌دهیم که آقای ب رأی نیاورد. دوره‌ی بعد به آقای ج رأی می‌دهیم که همان آقای الف رأی نیاورد! و این چرخه ادامه دارد. 🔸اگر بنا بر کنشگری اجتماعی است، برای تغییر بنیادین وضع موجود باید کاری کرد. در غیر این‌صورت کنش برخاسته از هراس و بازتولید این هراس، سیری قهقرایی به سمت و سوی قتلگاه محافظه‌کاری خواهد بود. گذار بنیادین از «هراس» به «آرمان» مسئله‌ی امروز ماست. این دلق پوسیده­‌ چنان نیست که با رفوگری‌های رسانه­ ای و خبر خوب و... نو شود. نومحافظه‌کاری و محافظه‌کاری‌ای که رهبرانش جوان‌تر باشند، به مراتب از محافظه‌کاری ریش‌سفیدان حادتر است. عبور از محافظه‌کاری ممکن نیست. برای رهایی از این بختک باید در مقابلش ایستاد و رسوایش کرد. تا زمانی که حزب الله خود را اسیر دست محافظه کاران کرده، باید با آرمانشهری که خمینی کبیر برایمان تصویر کرد، خداحافظی کند و آن را صرفا در لابه‌لای صفحات صحیفه بخواند و حسرت بخورد. @marghoomat