🌸عطر خاطره ✅ اسفند ۱۳۷۴بود که با کاروانی طلبگی از اصفهان به قم رفته بودیم و از دم غروب تا پاسی از شب بیشتر در شهر نمی ماندیم. شوق دیدن علامه حسن زاده آملی(ره) باعث شد بعد از نماز حرم با دو تا از دوستان همراه، پرسان پرسان خانه ایشان را در کوچه ممتاز خیابان صفائیه پیدا کردیم. تقریبا دو ساعت از مغرب گذشته بود. هرجور شده بود دست و پا می زدیم تا نامی را که پشت کتابها دیده و از زبان اساتید شنیده بودیم، فقط برای یک لحظه و از نزدیک با چشمان خود ببینیم. زنگ خانه را ممتد زدیم و عجله‌ای فراوان برای بار دوم زدن که صدای پیرمردی را شنیدیم که؛ بله آمدم، آمدم. وقتی در باز شد خدا دنیا را به ما داده بود علامه با عرق چینی بر سر و قبایی برتن که دکمه های آن باز بود که نشان از عجله ایشان برای باز کردن درب خانه بود. تعارف کردند بفرمائید داخل، و ما هم که از خدا خواسته با عجله وارد خانه شدیم. حسابی با چشمانمان همه جا را وارسی می کردیم و از خوابی که برایمان تعبیر شده بود لذت می بردیم. استاد مدادی مشکی در دستشان بود و فرمودند که مشغول تصحیح یکی از کتاب‌هایشان برای چاپ هستند. ولی چنان ذوق‌زده و گیج و منگ حضورشان بودیم که نام کتاب بخاطرم نماند. اطاق‌پذیرایی و پرسشهای ایشان که ازکجا آمده‌اید؟، چه می‌خوانید؟ و... بعد از زمان کوتاهی به اندرونی رفتند و با سینی چایی برگشتند. حرص و طمع ما و لطف مهربانی ایشان ما را واداشت که تا وقتی دوباره از اطاق بیرون رفتند به عنوان برکت؛ قندهای قندان داخل سینی را چنگی زده و در جیبمان بریزیم. آقا برگشتند و بر حسب اتفاق در بین سخنانشان فرمودند: مردم دوست دارند اگر خونه ما آخوندها آمدند بخورند و برکتی هم با خود ببرند ولی اگر به خانه‌هایشان رفتیم، اگر هیچی نخوریم کرامت می سازند و می‌گویند آقای خوبیه، شکمو نیست و شکمش را سفره هر لقمه‌ای نمی‌کنه. این جملات را با خنده می‌فرموند و من و دوستان خجالت زده با چشم و اشاره بهم می فهماندیم که وایلا؛ وقتی رفتیم و آقا قندون خالی را ببینه چه شود!. تقریبا نیم ساعتی شده بود که از آقا اجازه رفع زحمت خواستیم. تا دم در خانه قدم رنجه کردند و نصایحی پدرانه برای ادامه مسیر طلبگی ما داشتند. آرام و شمرده با نثری مسجّع و تکیه کلام، آقا صحبت می‌فرمودند. لطف فرمودید آقا، تشریف آوردید آقا و... 👈🏼 رفتنمان سرزده بود و خلوت عالمانه شبشان را بهم زده بود، ولی برخورد ایشان همانی بود که در کتابهایشان دیگران را با ادبیاتی فاخر به آن توصیه کرده بودند. این بار استاد به رفتار خود، داستانی شیرین و زیبا و کریمانه برای مخاطبانشان نوشتند و ما دوباره و صدباره آنرا باز خواهیم خواند. اللهم احشره مع‏‎ ‎‏من یتولاّه و یُحبّه و ابعده ممّن یتبرّء منه و یبغضه، اللهم الحقه بنبیک و عرّف بینه و‏‎ ‎‏بینه و ارحمنا اذا توفّیتنا یا اله العالمین🤲. ✍️ سید حسن هاشمی جزی🌺 https://eitaa.com/marzbanandishe 🍎