‍ عید آمده، باباجان! برگرد! 👤 محمّدحسين كريمی‌پور 📸 اين عكس ٢٨ اسفند ١٣٦٣ در جنوب بصره گرفته شده است. استخبارات عراق، خبرنگاران را به بازديد صحنه درگيری با ايران برده است. عكاسی به نام پاولوفسكی، عكسی از جسد يک بسيجی جوان می‌اندازد كه جاودانه می‌شود. 🔺همه اين عكس را قبلا ديده‌ايم اما پريشب كه آقا مجيد باز آن را برايم فرستاد، گويی برای اولين بار ديده باشمش. 🔹پسرک آرام خوابيده، مثل هر پسر جوانی كه پس از ساعت‌ها تلاش، به خواب سنگينی فرورفته باشد. رنگ چهره‌اش نشان می‌دهد چند روزی‌ست كه همين جا آرميده. 🔸قيافه زيبا و معصومش نشانی از وحشت و درد ندارد. حالت دست‌هايش شبيه كسی‌ست كه در خنكای يک سحر بهاری، شيرين‌ترين قسمت از بهترين خواب‌های عالم را تجربه می‌كند. 🔹جورابش نو است. او تنها كسی نيست كه لباس تميز و عطر، برای عمليات كنار می‌گذاشت. 🔸كفش به پا ندارد. كوله‌پشتی‌اش خالی‌ست. فانوسقه‌اش باز شده. پسر رشيدمان، آن‌قدر عميق خوابيده بوده كه هرچه داشته، برده‌اند و او بيدار نشده است. و يک دنيا گل وحشی بدن نازنينش را در برگرفته‌اند. 🔹بخواب پسرم، بخواب عزيزدلم! اينجا دور از تو، در وطن، باز بهار آمده. اما ما نه حال و هوای تو را داريم ديگر، نه باور و آرامشت را. اينجا ديگر کسی نيست كه گل‌های وحشی، هوس بغل كردنش را بكنند. 🔸از خواب كه بيدار شوی، می‌بينی ما غالبا مرده‌ايم و داريم می‌پوسيم. ای كاش يک‌كم از خواب‌های زيبايی كه می‌بينی برايمان حواله كنی! يک ذره بركت، يک قبس نور، يک بند ترانه، يک كف دست خوش‌دلی. 🔹باباجان! هر وقت بيدار شدی، برگرد و زير پر و بالمان را بگير. قربانت بروم، برگرد. برگرد عزيزدلم و بگرد تا تبّرک عيد را كه سال‌هاست گم كرده‌ايم، يک جوری، يک جايی بجویی برايمان. 🔸قد و بالايت را بگردم، آرام جانم! دير نكنی ها! سال تحويل شده، زودتر برگرد!! 🌹 نثار شادی روح شهدای مظلوم صلوات ‏ 🆔 @Masaf