مُزدِ خدمت‌های خالص شد شهادت آخرش روز بارانی دعایت شد اجابت آخرش تو چه گفتی با امام هشتمین در خلوتت؟ سرنوشتت شد چنین ختم سعادت آخرش از مه و از کوه‌ها راحت عبورت داده‌اند چون رسید از آسمان بوی رضایت آخرش حتم دارم بوده رویای تو پرواز از قفس زد به این رویا خدا رنگ حقیقت آخرش آنقَدر ثابت قدم بودی برای خادمی تا گرفتی از رضا اذن زیارت آخرش لحظه‌ها رد می‌شوند و کاممان تلخ است تلخ ریخت اشک حسرتش را میز خدمت آخرش @mkomeit