چند سال بعدش که دخترم بزرگ شد خونه رو عوض کردیم و زنم باز باردار بود از شرکت اومدم و خواستم برم‌تو که با صدای محبوبه خشکم زد میگفت پشیمونم و زندگیم خراب شده بذار برگردم‌ اسما رو داشته باش منم داشته باش ایرادش چیه ردش کردم‌ رفت، به اسما جیزی نگفتم‌فرداش اومدم خونه دیدم محبوبه مقابل اسما نشسته با دیدنم‌فوری رفت اسما گفت که بهش گفته من میخوام محبوبه رو صیغه کنم و رضایت اسما مهمه قسم‌خوردم و گفتم دروغه خواهرم فهمید و رفت سراغ پدرش و حرف زد اومد‌خونمون گفت محبوبه از شوهر دومشم بخاطر خیانت طلاق گرفته میخوان بدنش به ی مرد ۶۰ ساله تریاکی اونم‌میخواد خودشو بچسبونه به من دیگه خبری از محبوبه نشنیدم فقط ی بار گفتن که معتاده و بچه های شوهرش انداختنش بیرون، حالا حدود سی ساله که میگذره و دختر بزرگ منم دانشجوی پزشکیه مخاطبای عزیز لطفا با فکر اینکه میخواید خوشبحت بشید با زندگی بقیه بازی نکنید خیانت بدترین گناهه ✍پایان ⛔️ 🍃🍃┅🌺 🍃┅─╮ @masirrbehesht ╰─┅🍃🌺 🍃🍃