#به_وقت_رمان
📖رمان نسل سوخته👓
✨قسمت چهارم
←دویدم داخل اتاق و در رو بستم...تش قلبم شدیدتر شده بود....دلم میخواست گریه 😭کنم ولی بدجور ترسیده بودم...
الهام و سعید...زیاد از بابا کتک میخوردن اما من؛نه...این اولین بار بود...
دست بزن داشت...زود عصبی😡میشد و از کوره در میرفت...
ولی دستش رو من بلند نشده بود....مادرم همیشه میگفت..
-خیالم از تو راحته...
و همیشه دل نگران...دنبال الهام و سعید بود...منم کمکش میکردم...مخصوصا وقتی بابا از سر کار برمیگشت...سر بچه ها رو گرم میکردم سراغش نرن...حوصلشون رو نداشت.....
#ادامهدارد...
✍نویسنده:شهید سید طاها ایمانی
#نشر_حداکثری
🌸←ڪـپے بـه شـرط دعـا بـراے شـہـادتم→🌸
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
❀
#کانال_مسیر_زندگی_با_شهدا
❀
@masirshahid
ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ