توسعه علیه روستا (۲)
مجید بهستانی
در مطلبی اخیرا خواندم که اگر پهلوی به روستاها رسیدگی نکرد کار درستی بود چون آن مناطق ارزش سرمایهگذاری ندارند. در توسعه سرمایهدارانه قاعده این است که هیچ روستایی باقی نماند مگر در موارد خاص مثلا محل توریستی باشد، یا ظرفیت شهر شدن داشته باشد. در غیر از این دو صورت، خود بخود نابود خواهند شد پس ارزش سرمایهگذاری ندارند.
اشتباهی که ج.اسلامی با حال و هوای رمانتیک انقلابی تخت عنوان خدمترسانی و جهاد سازندگی کرد و از یک دهه بعد از آن امواج مهاجرت به شهرها تشدید شد، تا جایی که الان به ندرت روستای با سکنه بالا وجود دارد. دولت آب و برق و جاده برد ولی روستایی میدانست برای زندگی روستا جای ماندن نیست.
این فشرده عریان این نگاه است: توسعه (غربی) با زیست روستایی سازگار نیست و به تخریب سبک زندگی آن دست میزند. حال آنکه به گفته استاد ابراهیم فیاض جایگزین بومی توسعه، الگوی بومی عمران و آبادانی است. اگر زمانی روستا مولد و شهر مصرفکننده بود، با اقتصاد سیاسی غلط ج.اسلامی، رابطه شهر و روستا معکوس شده، و روستایی از خود میپرسد چرا باید زندگی راحتتر شهری را به زندگی رنجور روستایی واگذار کنم؟
برای آبادانی مجدد روستاها باید الگوی توسعه شهری تغییر کند وگرنه هیچ مسکن و مرهمی روستاییان را مجاب نمیکند به «زندگی مولد و مستقل روستایی» بازگردد. در نظام آموزشی و تربیتی ما انسان روستایی نه کرامت دارد نه خوشی. حالا اگر کمبود آب و گرانی نهادهای دامی، و کود و هزینه کارگران و ... اضافه کنم، کشاورزی دیگر برای بسیاری نمی صرفد. مواردی دیده ام که زمین را رها کرده و به رانندگی و سرایداری و نیروی خدماتی غیرماهر در شهر بسنده کرده است.
هم الگوی وابستگی روستا_ به _شهر کنونی اشتباه است، هم طرحهای تشویقی کم رمق برای مهاجرت معکوس، هم دو الگوی توسعه متفاوت در شهر و روستا. سیاستگذاری درست، ابتدایا بازنگری در الگوی توسعه شهری کنونی، براساس محوریت روستا و محیط زیست. در گذشته شهرها در کنار زمینهای کشاورزی حاصلخیز شکل میگرفتند و در عصر جدید در اطراف شهرکهای صنعتی. مسیر غلط کنونی به آنجا میرسد که روستاییان خودشان چوب حراج به روستا میزنند: فروش زمین روستایی به متمولان شهری، قطع بیرویه درختان، تغییر کاربری زمین کشاورزی و باغی، یا آتش زدن جنگلها.
https://eitaa.com/mbehestani