همانگونه که میشد حدس زد این یادداشت سئوال برانگیز شد و مخاطبان عزیز طرح مسأله های متعددی کردند؟ همه آنها مجموعا در دو دسته جای می گرفت که میکوشم خلاصه رفع ابهام کنم:
حرف اصلی تعدادی از سئوالات این بود که نمونههای بیان شده با مذاکره با قاتل شهید سلیمانی تطابق ندارد.
الف- در استفاده از تاریخ، قرار نیست حوادث طابق النعل بالنعل تکرار شوند. باید الگوی ساختاری استخراج کرد و در موارد گوناگون مشابهت یابی کرد. تداوم تفکر اخباری در حکمرانی اسلامی سبب بن بست حکومت میشود زیرا ۹۹ درصد شرایط زمانه و اتفاقات پیشینیان با زمانه معاصر متفاوت است. خطر اخباری گری به تسلیم بر عرفی شدن و سکولاریسم میرسد.
ب_ نمونه ها صرفا برای بیان این نکته خطیر بود که تصمیم حاکم اسلامی بر سایر احکام اولویت دارد چون حق ولایت دارد. در این منطق، اتفاقا متعصبین کم میآورند و روبروی امام (رهبر جامعه) میایستند. اینجا لغزشگاه مومنین است. زیرا درک اینکه حاکم مبسوط الید است دشوار است. تا کجا؟
این پرسش مطرح نشد و من پیشاپیش بیان میکنم: شاید معصوم بتواند تشخیص دهد که چه زمانی از کدام احکام عدول کند. غیرمعصوم چطور؟
اینجا دیگر محل نزاع فقهای بزرگ است که حدود اختیارات رهبر جامعه (ولی فقیه) چقدر است؟ از نظر امام خمینی همان اختیارات را دارد تا آنجا که برای حفظ اصل اسلام و مصلحت جامعه مسلمان میتواند «موقتا » حکمی را تعلیق کند.
مجید بهستانی
https://eitaa.com/mbehestani