هدایت شده از سر عشق
به نام معماری کنار حجم مکعب و آینه کاری نقوش ناب مقرنش ، خطوط زنگاری ساباط، هشتی و دالان، حیاط، مهتابی دلیل، باغچه و سایه بان و گلکاری و رنگهای مخدر، میان ارسی ها که فرش کرده زمین را، به نقش درباری تویزه، طاق و گنبد، و قوس و قوس و قوس گرفته شش جهتم را ، کمان تکراری و لمس خوب گذشته، کنار این احجام مسافری به گذشته شدیم ، انگاری و باغها به کمال و مسیرها گویا و حجره های تعلم ، مرام بازاری چه لذتیست در این حس و حال و نوستالژی ؟ اگر که دل به پیام علوم نسپاری؟! تمام این عظمت ، درس عشق و ایمان است لطیفه ایست مجسم به نام معماری سر عشق اشعار آیینی شراره(زهرا) وقار https://eitaa.com/serreeshgh