🔖خاطره ی جالب آیت الله جوادی آملی « سال ۶۱، کنگره اي در لندن برگزار شد، بنيانگذار و مسئول اولش هم خود جمهوری اسلامي بود... بعد از اينکه سخنرانی تمام شد، آقایی آمد به دنبال من و گفت که حاج آقا! من عرضي دارم. گفتم بفرمایید. گفت حاج آقا! ما جايي زندگی می کنيم که نه تنها شهر ما بلکه اسم کشور ما را هم کسی نشنيده است. ما هر جا که می رويم بايد شناسنامه ی ما همراه ما باشد. گفتم منظور شما چيست؟ ديدم دست کرد در جيبش و کاغذی درآورد و روی ميز پهن کرد. گفت اين شناسنامه ماست. بعد اقيانوس کبير را نشان داد، دستش را روی اقيانوس کبير گذاشت، همینطور دنبال کرد تا نزدیکی های قطب که رسید، ديدم يک نقطه سیاه را نشان داد، گفت اينجا جزیره ای است، ما اينجا می نشينيم. سلام مردم ما را به ايران و ایرانی ها برسانيد، بگوييد ما تشنه ی حرف شما هستيم، شما چه کار کرديد که آزاد شديد؟ ما هم همان کار را بکنيم! » 📎درس تفسیر، ٩٧/١١/١٧ @meh_shekan