آن وقت می توان گفت تفاوت داریم!
🔸گوسفندی را در نظر بگیرید، معمولا زندگیش بر این چند محور است:
۱. تغذیه و خوراک
۲. مسکن و جا و مکان
۳. لباس و محافظ بدن
۴. تولید نسل و زندگی اجتماعی
حالا انسان امروز را هم ببینید، معمولا زندگی اش حول این چند محور هست:
۱. ساخت انواع رستوران ها و خوردنی ها و نوشیدنی های متفاوت ( تغذیه و خوراک )
۲. ساخت انواع منازل و آپارتمان و ویلاها( مسکن و جا و مکان )
۳. تولید انواع لباس با مدل ها و رنگ های متنوع( لباس و محافظ بدن )
۴. انواع ازدواج و روابط مشروع و نامشروع و ارتباطات اجتماعی و...( تولید نسل و زندگی اجتماعی )
🔸خب، حالا با این مقایسه چه نتیجه ای می گیریم؟
آیا غیر از این است که هرچند بشر در محورهای مذکور، تنوع و سلایق گوناگون ایجاد کرده است اما باز، برگشت همه ی آنها به همان چهار موضوع اصلی ای است که گوسفند هم داشت؟!!
پس براستی این بشر به چه چیز می نازد؟ چه ادعایی دارد که خود را برتر از گوسفند و سایر حیوانات می داند؟! اگر اساس زندگیش همین ها باشد، دیگر چه برتری با حیوانات دارد؟!
اینجاست که چرخش زندگی و حیات بشری باید بر مداری دیگر قرار گیرد تا او بتواند موجود برتر به حساب آید و از همتا و هم ردیف شدنش با یک گوسفند به سمت متعالی تری زندگی و حرکت کند.
🔺با این مقدمه و آنچه گفته شد، هدف دین و شریعت، معنای خویش را در دنیای امروز پیدا می کند.
آری، دین و وحی آمده است تا زندگی بشر را از سطح غریزه و آنچه حیوانات دارند بالاتر ببرد. دین آمده است با اثبات اینکه هدف زندگی در تنوع نیست، به تحرک و تعالی راهنمایی کند. و این است که بشرِ بریده از دین، روز به روز به جای تحرک و تعالی به سمت هدف اصلی زندگی، در چرخه ای از تنوع خود را سرگرم کرده و فریاد بی نیازی از دین را سر می دهد! در حالی که ندانسته خویش را در سطح سایر موجودات و حیوانات برگردانده و متوجه این مهم نیست.
بنابراین احساس و اضطرار به دین و مذهب در ما باید با این نگرش صورت گیرد که برای زندگی بالاتر از حیوانات به چه راهنمای و راهبری احتیاج داریم؟ که اگر به مسئله واقف شدیم نگاهی دیگر به زندگی و نیاز به دین پیدا خواهیم کرد.
حیدری
@meh_shekan