مرحوم صدوق در من لا يحضره الفقيه از امام صادق(ع) نقل نموده است که‌: «‌يَجِي‏ءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ رَجُلٌ إِلَى رَجُلٍ حَتَّى يُلَطِّخَهُ بِالدَّمِ وَ النَّاسُ فِي الْحِسَابِ فَيَقُولُ يَا عَبْدَ اللَّهِ مَا لِي وَ لَكَ فَيَقُولُ أَعَنْتَ‏ عَلَيَ‏ يَوْمَ كَذَا وَ كَذَا بِكَلِمَةٍ فَقُتِلْت.» يعني روز قيامت شخصي خون آلود به سراغ شخص ديگري مي‌رود و او را به خون خود آغشته مي‌سازد‌. در اين حال شخص دوم از او مي‌پرسد‌ تو کيستي و با من چه کار داري؟‌(‌کنايه از آن که هيچ ارتباط يا آشنايي بين آن دو از قبل نبوده است)‌ شخص به خون آلوده مي‌گويد که تو در فلان روز سخني گفتي که آن سخن باعث قتل من شد‌.[5] بي‌ترديد کساني که در امنيّت کامل زبان به سب و لعن مقدسات ديگران مي‌گشايند، در خون شيعيان مظلومي که در عراق، سوريه‌، پاکستان، افغانستان، يمن و ساير مناطق به شهادت مي‌رسند، شريکند و بايد در محضر عدل الهي پاسخ گو باشند. 🔸در طول تاریخ حرکت‌های افراطی به مسلمانان ضربه وارد کرده‌ است‌ اگر از زمانه خود نيز به عقب برگرديم و نگاهي گذرا به تاريخ داشته باشيم، هم با شواهد متعددي از اين دست روبرو مي‌شويم. در شروع شکل‌گيري صفويه خصوصاً دوران شاه اسماعيل اول، حرکت‌هاي افراطي در زمينه علني ساختن لعن و سب صورت گرفت که بازتاب آن در حکومت عثماني‌، حملات متعدد آن حکومت خبيث به سرحدات ايران، آسیای صغیر و قتل عده زيادي از شيعيان از کودک و پير و جوان و زن و مرد بود که در برخي از حمله‌ها آمار کشتگان تا چهل هزار نفر هم گزارش شده است‌.‌[6] تا آن جا اين حرکت‌هاي افراطي از دو جانب صورت گرفت که عده‌اي از علماي شيعي حجاز به علماي ايران نامه نوشتند و گفتند: «‌انکم تسبون ائمتهم في اصفهان و نحن في الحرمين معذبون بذلک اللعن و السب.»‌ يعني شما در اصفهان‌(‌در کمال آرامش و امنيت) به بزرگان آنها لعن و سب مي‌کنيد و ما در مکه و مدينه به واسطه کار شما‌ مورد اذيت و آزار قرار مي‌گيريم.[7] آن چه مايه تعجب است تفاوتي است که برخي ميان لعن و سب مي‌گذارند و لعن را جايز و سب را نادرست مي‌شمارند. با اين که بديهي است که مناط و ملاک امر در مورد علني شدن هر دو يکي است و تفاوتي از اين حيث ميان آنها وجود ندارد. آن چه بيشتر مايه شگفتي در افراط اين جريان‌هاي مدعي تشيع است که حتي از بزرگان خود هم در اين امر تبعيت نداشته و صرفا بر طبل تعصب و تفرقه مي‌کوبند. مرحوم آقاي سيد محمد شيرازي که جريان شيرازي‌ها خود را بدو منتسب مي‌دانند، در کتاب الشيعه و التشيع تأکيد مي‌کند که شيعه نسبت به وحدت اهميت مي‌دهد و کسي را تکفير نمي‌کند. وي حتي به کتاب المراجعات مرحوم سيد شرف الدين استناد مي‌کند که رعايت احترام اهل سنت لازم است. [8] اين یادداشت را با يک نکته مهم اعتقادي در نحوه نگاه و برخورد با ‌خود اهل سنت به پايان مي‌برم که متأسفانه در ميان عوام ما رواج دارد که حتي تبّري را شامل جميع اهل سنت مي‌دانند. سخن در مورد مقوله هدايت و نجات ساير انسان‌ها نياز به تفصيل و بيان مباني عقلي و نقلي دارد و ما در اين جا فقط به يک روايت از امام باقر عليه السلام اشاره مي‌کنيم. زراره که از اصحاب خاص امام است به امام عرض مي‌کند که ما نسبت به هر کسي که با شما موافق باشد، تولي و محبت داريم و از هر کسي که با مخالفت داشته باشد، تبري مي‌جوييم. امام باقر عليه‌السلام پاسخ بسيار قابل تاملي به او مي دهند: «‌فَقَالَ يَا زُرَارَةُ قَوْلُ اللَّهِ أَصْدَقُ مِنْ قَوْلِكَ فَأَيْنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا أَيْنَ الْمُرْجَوْنَ‏ لِأَمْرِ اللَّهِ‏ أَيْنَ الَّذِينَ‏ خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً أَيْنَ‏ أَصْحابُ الْأَعْرافِ‏ أَيْنَ‏ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ.»[9] حضرت خطاب به زراره مي‌فرمايند: سخن خدا در قرآن از حرف تو صادق‌تر است‌(‌يعني نظر تو در مورد برائت از اهل سنت، با قرآن انطباق ندارد‌)‌ پس مراد از مستضعفين که خداوند آنها را معذور مي‌خواند، چه کساني هستند؟! مراد از کسانی که تکلیفشان به خدا واگذار شده کیانند‌؟!‌ مراد از افرادي که عمل خوب و عمل بد آنها آميخته شده، چه افرادي هستند؟ مراد از کساني که بايد دل‌هاي آنها را به دست آورد، کيستند؟ سخن امام باقر(ع) حجتي است تمام و دال بر اين مطلب که غير شيعيان هم مي‌توانند از لطف و رحمت الهي بهره‌مند شده و در زمره نجات يافتگان قرار گيرند و تبري از آنها به هيچ وجه با منطق قرآن انطباق ندارد. [1] . سایت معظم له، سخنرانی روز عید غدیر سال 95. [2] . همان. [3] . بحار الانوار، ج 71، ص 217. [4] . عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 304. [5] . من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 93. 👇👇👇👇